دکتر علی شریعتی

دکتر علی شریعتی
روزی از روزها ،
شبی از شب ها ،
خواهم افتاد و خواهم مرد ،
اما می خواهم هر چه بیشتر بروم .
تا هرچه دورتر بیفتم ،
تا هرچه دیرتر بیفتم ،
هرچه دیرتر و دورتر بمیرم .
نمی خواهم حتی یک گام یا یک لحظه ،
پیش از آن که می توانسته ام بروم و بمانم ،
افتاده باشم و جان داده باشم ،
همین .
دیدگاه ها (۱)

نان پاره ز من بستان ، جان پاره نخواهد شدآواره عشق ما ، آواره...

منم معشوق زیبایتمنم نزدیک تر از تو، به تواینک صدایم کنرها کن...

چه ظریفانه است خلقت قلب آدمی...!به تلنگری می شکند...!به لحنی...

چــــــــــقدر زیباست این مطلبی رو کہ چند مرتبہ ارزش خوندن د...

🔷🔹🔹🔹🔹🔹‍ داستان «عایشه و ملا محمد جان» کپشن‼️👇🏻.. روزی از روز...

فیک پارت ۱⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐روی تختم نشسته بودم به اتفاقی که قراره بیو...

فاطمه واژه ی بی خاتمه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط