تو اگر آمدنی بودی می آمدی

تو اگر آمدنی بودی می آمدی
برایت فرقی نداشت
پاییز باشد یا بهار
مهر باشد یا شب یلدا
تو اگر قصد آمدن داشتی می آمدی
اگر گفتم پاییز بیا
با خودم فکر کردم شاید از مهر پاییز
روی دلت اثر کند
امسال هم که گذشت
به حرمت تمام برگهای ریخته روی زمین
حافظ را شرمنده فال شب یلدایش نکن
بیا که بر چشم بر هم زدنی
زمستان از راه می‌رسد
و باز تو بسته بودن جاده را بهانه نیامدت خواهی کرد
بیا که شمردن جوجه های آخر پاییز دیگر از حوصله من خارج است .....


#شیرین_رازدشت
دیدگاه ها (۶)

چون دست تو اعجاز گری نیست درعالم.همچون نفس گرم تو .در عالم ...

من تو را تصویر خواهم کردتو را به رنگبه نورو به آوازهای رنگین...

در این حجم سنگـــــین تنهایی امبراے گرم شـــــدن بهانہ اے نـ...

دوستتـــ دارمچونان مردے ڪه عاشق زنی‌ستڪه هیچگاه لمسش نڪرده،...

رمان: زخم عشقِ توپـارت اول🙇🏻‍♀️💓︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۫...

رمان{ برادر ناتنی } پارت ۲

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط