رفته بودی

رفــتهـ بــودی
و شــب...
از نـــوکـ پایــم شــروع میـشـد
هــر قــدمــی کهــ مـی رفــتم
تاریــکـی ادامـــهـ داشـت
هـر بار کهـ بهـ برگــشتن
فکـر میکـردی
ماه از پـشت ابـرها بیـرون مـی امــد
لعــنت بهـ دلایـلـی
کهـ تـورا منصـرف میـکرد
و ماه را
دوباره پشــت ابــرها مـی کشـانـد
دیدگاه ها (۱)

•|گْـآهـﮯ اوقْـآتـ•|فَقَطـ دِلَمــ مـیخوآد بَرگَردَمـ بِـه‍ ...

خواستم چند روزی نباشم… تا شاید کسی حس کند نبودنم را تا کسی ح...

وقتـــی کهــ تـو نمــــیخنــدی ....زمیــن هـم نمیچـــرخـد .....

ممنوع مثل سیگار بر لــب های ماتیـک زده....دختــرکی بیســــت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط