Part: ۱
جولی: با سردرد شدیدی از خواب پاشدم یکم که پلک زدم با یاد اوری دیشب از ترس بدنم لرزید جیمین برای اولین بار روم دست....
*فلش بک به دیشب*
توی با٪#ر پنجمین لیوان مشرو٪#بم رو سر کشیدم... اخیشش انگار تموم خستگیام از بین رفت
جیمین: داشتم با جونگ کوک مشر٪#وب میخوردم نگران جولی بودم چون گفت تا دیر وقت میخواد پیش دوستش باشه چشمامو رو بار چرخوندم که موهای بلند اشنایی دیدم این موی بلند فقط مطلق به جولیه
جیمین: جونگ کوک بنظرت اون دختر اشنا نی؟؟(با دست اشاره کرد)
جونگ کوک: نه چطور ببنظرت اشنا اومده؟
جیمین: فکر کنم خواهرمه
جونگ کوک: اولا پلش#ت مگه من تاحالا خواهرتو از ده سال پیش دیدم که این بار دومم باشه دوما مگه نگفتی جولی خونه دوستشه
جیمین: حتما خیالاتی شدم
جونگ کوک: دو ش٪#ات کمتر زندگی بهتر!
جیمین: یاااا به من تیکه میندازی کوچولو
جونگ کوک: هم از قد هم از هیکل بزرگ ترم هم از چیز دیگع
جیمین: اولا منحر٪#ف نباش دوما من که ندیدمش
جونگ کوک*مس٪#ت بودم کارام دست خودم نبود: صبر کن بکش٪#م پایین ببین
جیمین: یاا نکن خل ش...(صدای جی#٪غ دخترونه)
این.. ای.. ن صدا مال جولیه به سمت صدا دوییدم دیدم یه مرده داره یه دختر رو میبره بزور تو اتاق یکم که دقت کردم دیدم جولی اندازه رگ گردنم رو حس میکردم به سمت پسره دوییدم تمام عصبانیتم رو روش خالی کردم
کوک ویو
دیدم جیمین داره یارو رو میزنه یه دختر ریز میزه دیدم موهاش تا زیر بان٪#سنش بود باورم نمیشد این همون جولی من باشه که باهاش تو بچگی بازی میکردم رفتم سمتش فکر کرد منم مزاحمم تو خودش بیشتر جمع شد
کوک: خانم.. پارک منم جونگ کوک
با گریه و تعجب سرم رو اوردم بالا: جو.. نگ.. ک. وک
کوک: اره نترس نمیخوام بهت اسیب....
دیدم توسط یکی دستش کشیده شد
جیمین: اینجا چه گوه٪#ی میخوری هاا؟؟؟؟؟ خاک تو سر من فکر کردی من غیرت ندارم ها؟؟ تو تنها داراییمی بعد اینکارارو میکنی *خواستم بهش سیلی بزنم که دستم تو هوا موند)
کوک: جیمین به خودت بیا یادت باشه رو کی و تو. چه موقعیتی داری دست روش بلند میکنی اگر تنها داراییته نباید بهش اسیب بزنی
جیمین ویو
جونگ کوک راست میگفت..
لاریسا: اگرررر لایک و کامنتاتون زیاد باشه دو سه پارت دیگه فردا میزارم
*فلش بک به دیشب*
توی با٪#ر پنجمین لیوان مشرو٪#بم رو سر کشیدم... اخیشش انگار تموم خستگیام از بین رفت
جیمین: داشتم با جونگ کوک مشر٪#وب میخوردم نگران جولی بودم چون گفت تا دیر وقت میخواد پیش دوستش باشه چشمامو رو بار چرخوندم که موهای بلند اشنایی دیدم این موی بلند فقط مطلق به جولیه
جیمین: جونگ کوک بنظرت اون دختر اشنا نی؟؟(با دست اشاره کرد)
جونگ کوک: نه چطور ببنظرت اشنا اومده؟
جیمین: فکر کنم خواهرمه
جونگ کوک: اولا پلش#ت مگه من تاحالا خواهرتو از ده سال پیش دیدم که این بار دومم باشه دوما مگه نگفتی جولی خونه دوستشه
جیمین: حتما خیالاتی شدم
جونگ کوک: دو ش٪#ات کمتر زندگی بهتر!
جیمین: یاااا به من تیکه میندازی کوچولو
جونگ کوک: هم از قد هم از هیکل بزرگ ترم هم از چیز دیگع
جیمین: اولا منحر٪#ف نباش دوما من که ندیدمش
جونگ کوک*مس٪#ت بودم کارام دست خودم نبود: صبر کن بکش٪#م پایین ببین
جیمین: یاا نکن خل ش...(صدای جی#٪غ دخترونه)
این.. ای.. ن صدا مال جولیه به سمت صدا دوییدم دیدم یه مرده داره یه دختر رو میبره بزور تو اتاق یکم که دقت کردم دیدم جولی اندازه رگ گردنم رو حس میکردم به سمت پسره دوییدم تمام عصبانیتم رو روش خالی کردم
کوک ویو
دیدم جیمین داره یارو رو میزنه یه دختر ریز میزه دیدم موهاش تا زیر بان٪#سنش بود باورم نمیشد این همون جولی من باشه که باهاش تو بچگی بازی میکردم رفتم سمتش فکر کرد منم مزاحمم تو خودش بیشتر جمع شد
کوک: خانم.. پارک منم جونگ کوک
با گریه و تعجب سرم رو اوردم بالا: جو.. نگ.. ک. وک
کوک: اره نترس نمیخوام بهت اسیب....
دیدم توسط یکی دستش کشیده شد
جیمین: اینجا چه گوه٪#ی میخوری هاا؟؟؟؟؟ خاک تو سر من فکر کردی من غیرت ندارم ها؟؟ تو تنها داراییمی بعد اینکارارو میکنی *خواستم بهش سیلی بزنم که دستم تو هوا موند)
کوک: جیمین به خودت بیا یادت باشه رو کی و تو. چه موقعیتی داری دست روش بلند میکنی اگر تنها داراییته نباید بهش اسیب بزنی
جیمین ویو
جونگ کوک راست میگفت..
لاریسا: اگرررر لایک و کامنتاتون زیاد باشه دو سه پارت دیگه فردا میزارم
۳.۹k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.