سوار ماشین شدن ماشین رو روشن کرد و پاش رو روی پدال گزاشت و ...

#𝑳𝑶𝑽𝑬_𝑴𝒀_𝑻𝑬𝑨𝑪𝑯𝑬𝑹
𝒑𝒂𝒓𝒕 ¹²
سوار ماشین شدن، ماشین رو روشن کرد و پاش رو روی پدال گزاشت و گاز داد.
5 دقیقه میگزشت جیمین انقدر خسته بود که تو ماشین خوابش برده بود.
یونگی نگاهی بهش کرد و لبخند آرومی زد.
نگاهشو به جلو برگردوند تا تمرکزش روی رانندگیش باشه.
50 دقیقه بعد.
جلوی خونه جیمین پارک کرده بود.
منتظر بود تا از خواب بیدار بشه و بفرستتش خونه. به جیمین نگاه کرد. با نوتیفی که به گوشیش اومد به پیام گوشیش نگاهی انداخت.
نامجون بود
^کجایی؟!
شروع کرد به تایپ کردن.
_دم در خونه جیمین.
^خب.. چرا نمیری خونه؟؟
_آخه خوابه.
^خب بیدارش کن.
_نمیشه.. خیلی خوشگل خوابیده.
^آههه یونگی... نگو که...
_چرا حرفتو ادامه ندادی؟! باور کن فقط چون خیلی قشنگ خوابیده دلم نیومد بیدارش کنم.
^پس بشین تا صبح شه بعداً بیدارش کن.
_میشینم. راستی کاری داشتی؟!
^اومم نه فقط خواستم بدونم کجایی هیونگ ـ
_آها... فعلاً.
^فعلاً.
نگاهشو از گوشیش برداشت و به اطراف نگاهی کرد که یه خانوم و یه پسری رو دید که داشتن وارد خونه جیمین میشدن.
_فکر کنم مامانته.
از ماشین پیاده شد تا بده سمته مادرجیمین رفت.
_ببخشید خانوم.
زن نگاهشو به یونگی داد.
÷جانم پسرم؟!
_پارک جیمین پسر شماست دیگه... درسته.؟!
÷ادامه حرفت.
با تغییر لحن مادر جیمین قیافش عوض شد.
_تو ماشینمه خوابش برده.
÷کی؟!
_پسرتون.
مادر جیمین نگاهی به ماشین آئودی یونگی انداخت.
÷رفیقشی؟!
_من هم استادشم هم رفیقش.
÷ببین آقای...
_مین هستم..
÷خب حالا آقای مین اینو دیگه اینورا نیار الانم بیا خونه لباساشو جمع کن ببرتش تو گوشه خیابون ولش کن.. به من ربطی نداره که باهاش چیکار میکنی هر کاری دلت میخواد باهاش بکن.
€ولی مامان...
÷پسر قشنگم دخالت نکن.
€چ.. چشم.
_به نظرم اون کسی که باید از خونه بره بیرون شمایین.
÷بله؟!!!!
_جیمین زحمت کشیده و این خونه رو خریده نه شما.
÷تو مسائل خانوادگی ما دخالت نکن آقای مین.
_جیمین رو پسر خودت میدونی؟؟
÷معلومه که نه... اون عرضه انجام هیچکاری رو نداره.
_صداتو بیار پایین. عرضه نداره؟! پس از خونش بیا بیرون.. از خونه ای که اون خریده بیا بیرون.
€اگه اون عرضه انجام هیچکاری رو نداشت منو تو و اون باید الان تو کوچه خیابون میخوابیدیم.
÷دارین سر من منت میزارین؟!
_منتی نیست اون واسه آرامش مادرش همچین کاری کرده. و همچنین برادرش.
÷بیا بریم تو جیهیون.
€نمیام.. میشه برم تو ماش..
_آره
سوار ماشین یونگی شد.
÷جیهیون رفتی تو ماشین نشستی اسم منو دیگه نیار.
_من برمیگردم ولی ایندفعه هم رو در دادگاه ملاقات میکنیم خانوم پارکـ.
سوار ماشینش شد و به سمت خونش حرکت کرد.
_هی پسرجون.. اسمت جیهیون بود دیگه؟!
€آره.
_درمورد این موضوع چیزی به جیمین نمیگی... باشه؟؟
€باشه.
دیدگاه ها (۱)

ادامه€باشه... ای خدا جیمینی چقدر کیوت خوابیدی داداشیییی. احس...

#𝑺𝑨𝑭𝑬_𝑾𝑰𝑻𝑯_𝒀𝑶𝑼 𝒑𝒂𝒓𝒕 ³⁶هانا رو انداخت رو تخت و روش خیمه زد شر...

#𝑳𝑶𝑽𝑬_𝑴𝒀_𝑻𝑬𝑨𝑪𝑯𝑬𝑹 𝒑𝒂𝒓𝒕 ¹¹چشماشو با حس نوازش شدن دستش باز کرد ...

طوری که جیمین عاشق شونه یونگیه

دیگه از پیاده رو هم باید ترسید🤦🏻‍♂️اون خانومه خوشحال کفششو خ...

#𝑳𝑶𝑽𝑬_𝑴𝒀_𝑻𝑬𝑨𝑪𝑯𝑬𝑹 𝒑𝒂𝒓𝒕 ²²+خب.... _من مهمونم رو تخت دو نفره می...

#𝑳𝑶𝑽𝑬_𝑴𝒀_𝑻𝑬𝑨𝑪𝑯𝑬𝑹 𝑷𝒂𝒓𝒕 ¹⁶+خب.. من میرم گیم بزنم یونگی هومی گف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط