ویو جنی
ویو جنی
+باید برم مدرسه رفتم جلوی اینه شکسته ای که بر اثر زده شدن من داخل اینه شکست کرم پودرمو زدم به صورتم و تینت صورتی رو زدم میدونید حتی بچه های مدرسه هم منو اذیت میکنن رفتم بیرون از اتاق که نامجون رو دیدم تا کمر خم شدم براش که با تعنه از کنارم رد شد منم اهمیت ندادم از اون دخترایی بودم که دیر گریه میکردم نازک نارنجی نبودم رفتم با دو توی مدرسه که دیدم اون اکیپی که همیشه اذیتم میکردن وایستادن
زنگ اخر ساعت ۶
+نه نه خواهش میکنم اون نه
&سرشو بگیرید دستو پاشم همینطور
+نه نه ایی(جیغ فرا بنفش)
∆شیش تا پسر بودن دختر رو گرفته بودن و بابلیس رو برداشتن و گذاشتن روی دست و پاش انقدری که نیمه بیهوش شده بود جیهون پسری که از جنی خوشش میاد و فقط بخاطر اینکه جنی ردش کرد ازش متنفر شد رفت نزدیک تر
+جیهون ت..ترو..خدا...ب..ب ..بسه
&هه بیب تازه اولشه
(نکته ساعت الان ۶ عصره و مدرسش دو ساعته تموم شده)
+تورو خدا نکن نکن
&نوچ
∆همه ی پسرا رفتن فقط جیهون و جنی بودن جیهون لباسای جنی رو در اورد و محکم بوسیدش جنی فقط طقلا میکرد تا اینکه واردش کرد و محکم تلمبه میزد اون دختر هم که فقط گریه میکرد نزدیک هفت ساعت فقط یه سر داشت میکردش جنی اولین بارش بود بیهوش شده بود بعد یک ساعت ولی وقتی بهوش اومد کسی نبود و ساعت یک و نیم بود
ویو جنی
+وایی من من قطعا میمیرم لنگان لنگان رفتم بیرون بارون میومد هوا به طرز فاکی سرد بود دوییدم تا خونه عین جوجه شده بودم رفتم رسیدم درو باز کردم که
+باید برم مدرسه رفتم جلوی اینه شکسته ای که بر اثر زده شدن من داخل اینه شکست کرم پودرمو زدم به صورتم و تینت صورتی رو زدم میدونید حتی بچه های مدرسه هم منو اذیت میکنن رفتم بیرون از اتاق که نامجون رو دیدم تا کمر خم شدم براش که با تعنه از کنارم رد شد منم اهمیت ندادم از اون دخترایی بودم که دیر گریه میکردم نازک نارنجی نبودم رفتم با دو توی مدرسه که دیدم اون اکیپی که همیشه اذیتم میکردن وایستادن
زنگ اخر ساعت ۶
+نه نه خواهش میکنم اون نه
&سرشو بگیرید دستو پاشم همینطور
+نه نه ایی(جیغ فرا بنفش)
∆شیش تا پسر بودن دختر رو گرفته بودن و بابلیس رو برداشتن و گذاشتن روی دست و پاش انقدری که نیمه بیهوش شده بود جیهون پسری که از جنی خوشش میاد و فقط بخاطر اینکه جنی ردش کرد ازش متنفر شد رفت نزدیک تر
+جیهون ت..ترو..خدا...ب..ب ..بسه
&هه بیب تازه اولشه
(نکته ساعت الان ۶ عصره و مدرسش دو ساعته تموم شده)
+تورو خدا نکن نکن
&نوچ
∆همه ی پسرا رفتن فقط جیهون و جنی بودن جیهون لباسای جنی رو در اورد و محکم بوسیدش جنی فقط طقلا میکرد تا اینکه واردش کرد و محکم تلمبه میزد اون دختر هم که فقط گریه میکرد نزدیک هفت ساعت فقط یه سر داشت میکردش جنی اولین بارش بود بیهوش شده بود بعد یک ساعت ولی وقتی بهوش اومد کسی نبود و ساعت یک و نیم بود
ویو جنی
+وایی من من قطعا میمیرم لنگان لنگان رفتم بیرون بارون میومد هوا به طرز فاکی سرد بود دوییدم تا خونه عین جوجه شده بودم رفتم رسیدم درو باز کردم که
- ۴.۱k
- ۲۳ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط