نگاه کن

نگاه کن

چه بزرگوارانه

در پای تو سر نهاد

آن که مرگش

میلادِ پُرهیاهوی هزار شهزاده بود

احمد شاملو
دیدگاه ها (۳)

نامتگلواژه ای به سپیدای ماهتاب و سپیده استبا عطر باغ اطلسیو ...

دلتنگی را با خود به همه جا می برم هر قسمتش را گوشه کنار این ...

تو آمدیو بی آنکه بدانی ،خدا با تو برای من یک بغل شعر نگفته ف...

بعضی چیزها با عقل جور در نمی آیند!مثل دوست نداشتن تو محسن_حس...

صدای پای زندگی استدر خلوت کوچه های صبحمی شنوی؟تو نیز از کلبه...

به فریادمٖ رس ای پیر خراباتبه یک جرعه جوانم کن که پیرمبه گیس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط