هنوز ندیده بودمش

هنوز ندیده بودمش...
ولی همه مخالف بودیم،جز پدرم..
به واسطه رابطه استاد و شاگردی چند ساله ،شناخت کاملی ازش داشت..
چند ماهی من هی سکوت کردم و اون هی واسطه میفرستاد..
***
همراه خانمی میانسال تو اتاق نشسته بودن...
از خانمه پرسیدم:اینا کی هستن؟؟؟؟
گفت:اونی که سمت راست نشسته و عمامه سیاه رو سرشه پیامبر اکرم (ص)هستن،اونی هم که وسط نشسته و عمامه سبز داره حضرت علی(ع)هستن،اخری که عمامه سیاه رو سرشه امام حسن هستن...
خیلی خوشحال شدم ..
خواستم وارد حیاط بشم..که خانمه جلومو گرفت و گفت:

"تو که دوستشون نداری؟؟؟!!"
تا اینو گفت :ازخواب پریدم...

*من و امام خمینی (ره)*

نیمه ماه رمضون و شب ولادت امام حسن (ع)ازدواج کردیم
اون هم توهمون خونه ای که،وقتی واردش شدم حیاطی رو دیدم که تو خواب دیده بودم.....

روای:همسر حضرت امام (ره)
دیدگاه ها (۶)

# حجاب تو اتوبوس پیرمرد به دختره که کنارش نشسته بود ! گفت :د...

ابریــست هـــوا، نشانه ی خــوبـــی است چــک چــک...چقدر تران...

مدتیست یک سوالی ذهنم را مشغول کرده است. ...

درکانادا پیرمردی را به خاطر دزدیدن نان به دادگاه احظار کردند...

بسم الله الرحمن الرحیمقسمت دوم : چه نیکو سرود حافظ :در ره من...

ارباب مرگبار من: پارت ۶_تو با من مگه چیکار داری؟+چرا اون لبا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط