•وقتی دلت شیطونی میخواد و...•
•وقتی دلت شیطونی میخواد و...•
🐺 #بنگچان 🐺
روی مبل جلوی تلویزیون نشسته بودی و داشتی فیلم میدیدی..چان هم چند مبل اون طرفتر سرش با لپ هابش گرم بود و بقیه پسرا یا تو اتاقشون بودن یا به گوشی هاشون نگاه میکردن...خلاصه که حوصله ات سر رفته بود پس خواستی یکم شیطونی کنی..
بلند شدی و به سمت چانی که دوست پسرت بود رفتی و لپ تاپ رو از روی پاهاش برداشتی و خودت رو جایگزین لپ تاپش کردی
_ا..ا/ت..
با صدای اروم و متعجبی پرسید که لبخندی زدی و خودتو بیشتر بهش نزدیک کردی
&هوم..نمیتونم رو پاهای دوست پسرم بشینم؟
گرچه صدات اروم بود اما باعث شده بود نگاه بقیه پسرا رو شما دوتا قفل بشه
جیسونگ: به به چی داریم اینجاااا
لینو: حداقل جلو ما خجالت بکشیدددد!
سونگمین: فشار سینگلی چیه اصلا..
همه پسرا شروع به سروصدا کردن ولی بنگ چان بدون کوچکترین واکنشی به پسرا به مکالمه قبلیتون ادامه داد
_معلومه که میتونی بیبی گرلم
دست هاش رو دور کمرت حلقه کرد و به خودش چسبوندت
_اصلا همچی من متعلق به توعه
لبخند شیطونی زد و بوسه ای کوتاه رو لب هات گذاشت که باعث شد جیغ و دادای پسرا بلند شه
لینو: یاااااااا چه غلطااااااا (مطمعن باشید یکم دیگه ادامه میدادید مینهو هر دوتاتون رو به کشتن میداد😂)
چانگبین: مثلا بچه اینجا نشستههه
خجالت زده خندیدی و مشتی اروم به بازوی چان زدی
&یاااا..جلو پسرا اخه..
چانی که متونه خجالتت شده بود لبخندش بزرگتر از قبل شد و بلافاصله براید استایل بغلت کرد تا به سمت اتاق ببرتتت
_خب حالا که اینطوره..بقیش رو تو اتاقمون پیش میبریم( چشمک
هایجین❥~
🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺
#سناریو #وانشات #استری_کیدز #اسکیز #سناریو_اسکیز #کریستوفر_بنگچان #بنگ_چان #بنگچان #چان #فیک #فیکشن #کیپاپ #fic #fiction #stray_kids #straykids #skz #bang_chan #bangchan #chan kpop
🐺 #بنگچان 🐺
روی مبل جلوی تلویزیون نشسته بودی و داشتی فیلم میدیدی..چان هم چند مبل اون طرفتر سرش با لپ هابش گرم بود و بقیه پسرا یا تو اتاقشون بودن یا به گوشی هاشون نگاه میکردن...خلاصه که حوصله ات سر رفته بود پس خواستی یکم شیطونی کنی..
بلند شدی و به سمت چانی که دوست پسرت بود رفتی و لپ تاپ رو از روی پاهاش برداشتی و خودت رو جایگزین لپ تاپش کردی
_ا..ا/ت..
با صدای اروم و متعجبی پرسید که لبخندی زدی و خودتو بیشتر بهش نزدیک کردی
&هوم..نمیتونم رو پاهای دوست پسرم بشینم؟
گرچه صدات اروم بود اما باعث شده بود نگاه بقیه پسرا رو شما دوتا قفل بشه
جیسونگ: به به چی داریم اینجاااا
لینو: حداقل جلو ما خجالت بکشیدددد!
سونگمین: فشار سینگلی چیه اصلا..
همه پسرا شروع به سروصدا کردن ولی بنگ چان بدون کوچکترین واکنشی به پسرا به مکالمه قبلیتون ادامه داد
_معلومه که میتونی بیبی گرلم
دست هاش رو دور کمرت حلقه کرد و به خودش چسبوندت
_اصلا همچی من متعلق به توعه
لبخند شیطونی زد و بوسه ای کوتاه رو لب هات گذاشت که باعث شد جیغ و دادای پسرا بلند شه
لینو: یاااااااا چه غلطااااااا (مطمعن باشید یکم دیگه ادامه میدادید مینهو هر دوتاتون رو به کشتن میداد😂)
چانگبین: مثلا بچه اینجا نشستههه
خجالت زده خندیدی و مشتی اروم به بازوی چان زدی
&یاااا..جلو پسرا اخه..
چانی که متونه خجالتت شده بود لبخندش بزرگتر از قبل شد و بلافاصله براید استایل بغلت کرد تا به سمت اتاق ببرتتت
_خب حالا که اینطوره..بقیش رو تو اتاقمون پیش میبریم( چشمک
هایجین❥~
🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺
#سناریو #وانشات #استری_کیدز #اسکیز #سناریو_اسکیز #کریستوفر_بنگچان #بنگ_چان #بنگچان #چان #فیک #فیکشن #کیپاپ #fic #fiction #stray_kids #straykids #skz #bang_chan #bangchan #chan kpop
۲۲.۱k
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.