تک پارتی کوک
#تک_پارتی_کوک
+سلام
-سلام
-چه اتفاقی افتاده که خانوم کیم افتخار دادن بیان؟
+بابام فهمیده
-خب
+ینی چی خب؟بابام فهمیده باهم قرار میزاریم میفهمی هرکسی نه بابامممممممم
-که چی؟
+ببین بخدا کاری میکنی الان جلو مردم خودمو بندازم روت و خفت کنم
-خب چیکار کنم؟بالاخره که باید دامادشو میشناخت
سرم پایین بود و با این حرفش جوری سرمو بالا آوردم که گردنم گرفت
+آخخخخخ
دستمو گذاشتم رو گردنم و زیر لب فوشی نثار جونگ کوک کردم
-نمیدونستم اینقد ذوق زده میشی*خنده*
+یااااااا
لپمو محکم کشید
+ببین کوکی قضیه جدیه ! بابام گفت دیگه باهات قرار نذارم
-بابات غ...
+جرئت داری بقیشو بگو تا همینجا دارِت بزنم
-بابات غ...
+میگم خفه شو
-میخوام بگم بابات غ...
+غلط میکنی بخوای چیزی بگی
-ای بابا...میخواستم بگم بابات بعدا غبطه میخوره دامادی همچون من گیرش نمیاد
+خو مرتیکه زودتر بگو
-نمیزاری بگم که...
+وای یادم رفت بت بگم...
بابام گفت امروز باهات میام
تا دوست پسرتو ببینم الانم اون گوشه نشسته تابلو نکنیا...
سریع سرشو به اطراف چرخوند و دنبالش گشت
+میخواستم یه امتحانی بکنم ببینم تابلو میکنی یا نه که بلهههه... خداروشکر بابام نی...
جونگ کوک ابروهاشو بالا انداخت و ایما اشاره کرد
اداشو دراوردم
+ها چیه؟ادا درمیاری
سعی کرد جلوی خندشو بگیره دوباره ابروهاشو انداخت بالا و لبشو گزید
+بخدا باید تورو ببرم پیش بابام تا آدمت کنه
@ چرا تو بیاریش؟خودمم اومدم
سریع سرمو برگردوندم
+بابایی؟
@ آره بابایی پس فکر کردی این پسره واسه چی یه ساعته چش و ابرو میاد؟
-سلام پدر زن
@ یه پدر زنی نشونت بدم که اون سرش ناپیدا...
°
°
°
یک ساعتی میشد که بابام و جونگ کوک باهم حرف میزدن و منم روی یه میز دیگه و از دور بهشون خیره بودم...
کلافه به سمتشون رفتم
+بابا تروخدا اگه میخوای بزنیش همین الان دست به کار شو یه ساعته دارین فک میزنین
@ برا چی دامادمو بزنم؟
-ها؟
+میگم برا چی داماد عزیزمو بزنم؟
+باباجون چی میگی؟ چه دامادی؟چه کشکی؟چه دوغی؟
-قراره ازدواج کنیم دیگه
بابام بلند شد و گفت:من دیگه میرم تا شما راحت باشین
+خداحافظ پدر زن
-خداحافظرفت و من با تعجب به رفتنش خیره شدم
+چی بهش گفتی که راضی شد؟قرار بود کتکت بزنه...من هیجان میخواستم نه فیلم هندی
-یعنی دوست داری شوهرتو بزنن؟
+چه شوهری؟من هنوزم که هنوزه با ۲۱ سال سن جورابامو مامانم میشوره بعد بیام ازدواج کنم؟
-اشکال نداره خونم مستخدم داره
+فقط بگو چی بهش گفتی؟
-هیچی حرفای مردونه بود...
غلط املایی هام رو ب روم نیارید😅اشکالی چیزی بود تو کامنتا بگید و اینکه امیدوارم خوشتون اومده باشه...
امیدوارم دیگه گزارش نشه...
تویی که از فیک خوندن خوشت نمیاد...مجبوریکه به علایق بقیه احترام بزاری...
+سلام
-سلام
-چه اتفاقی افتاده که خانوم کیم افتخار دادن بیان؟
+بابام فهمیده
-خب
+ینی چی خب؟بابام فهمیده باهم قرار میزاریم میفهمی هرکسی نه بابامممممممم
-که چی؟
+ببین بخدا کاری میکنی الان جلو مردم خودمو بندازم روت و خفت کنم
-خب چیکار کنم؟بالاخره که باید دامادشو میشناخت
سرم پایین بود و با این حرفش جوری سرمو بالا آوردم که گردنم گرفت
+آخخخخخ
دستمو گذاشتم رو گردنم و زیر لب فوشی نثار جونگ کوک کردم
-نمیدونستم اینقد ذوق زده میشی*خنده*
+یااااااا
لپمو محکم کشید
+ببین کوکی قضیه جدیه ! بابام گفت دیگه باهات قرار نذارم
-بابات غ...
+جرئت داری بقیشو بگو تا همینجا دارِت بزنم
-بابات غ...
+میگم خفه شو
-میخوام بگم بابات غ...
+غلط میکنی بخوای چیزی بگی
-ای بابا...میخواستم بگم بابات بعدا غبطه میخوره دامادی همچون من گیرش نمیاد
+خو مرتیکه زودتر بگو
-نمیزاری بگم که...
+وای یادم رفت بت بگم...
بابام گفت امروز باهات میام
تا دوست پسرتو ببینم الانم اون گوشه نشسته تابلو نکنیا...
سریع سرشو به اطراف چرخوند و دنبالش گشت
+میخواستم یه امتحانی بکنم ببینم تابلو میکنی یا نه که بلهههه... خداروشکر بابام نی...
جونگ کوک ابروهاشو بالا انداخت و ایما اشاره کرد
اداشو دراوردم
+ها چیه؟ادا درمیاری
سعی کرد جلوی خندشو بگیره دوباره ابروهاشو انداخت بالا و لبشو گزید
+بخدا باید تورو ببرم پیش بابام تا آدمت کنه
@ چرا تو بیاریش؟خودمم اومدم
سریع سرمو برگردوندم
+بابایی؟
@ آره بابایی پس فکر کردی این پسره واسه چی یه ساعته چش و ابرو میاد؟
-سلام پدر زن
@ یه پدر زنی نشونت بدم که اون سرش ناپیدا...
°
°
°
یک ساعتی میشد که بابام و جونگ کوک باهم حرف میزدن و منم روی یه میز دیگه و از دور بهشون خیره بودم...
کلافه به سمتشون رفتم
+بابا تروخدا اگه میخوای بزنیش همین الان دست به کار شو یه ساعته دارین فک میزنین
@ برا چی دامادمو بزنم؟
-ها؟
+میگم برا چی داماد عزیزمو بزنم؟
+باباجون چی میگی؟ چه دامادی؟چه کشکی؟چه دوغی؟
-قراره ازدواج کنیم دیگه
بابام بلند شد و گفت:من دیگه میرم تا شما راحت باشین
+خداحافظ پدر زن
-خداحافظرفت و من با تعجب به رفتنش خیره شدم
+چی بهش گفتی که راضی شد؟قرار بود کتکت بزنه...من هیجان میخواستم نه فیلم هندی
-یعنی دوست داری شوهرتو بزنن؟
+چه شوهری؟من هنوزم که هنوزه با ۲۱ سال سن جورابامو مامانم میشوره بعد بیام ازدواج کنم؟
-اشکال نداره خونم مستخدم داره
+فقط بگو چی بهش گفتی؟
-هیچی حرفای مردونه بود...
غلط املایی هام رو ب روم نیارید😅اشکالی چیزی بود تو کامنتا بگید و اینکه امیدوارم خوشتون اومده باشه...
امیدوارم دیگه گزارش نشه...
تویی که از فیک خوندن خوشت نمیاد...مجبوریکه به علایق بقیه احترام بزاری...
۶.۶k
۰۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.