[33]
[33]
ا/ت:دره عمارتو بازمیکنه و وارد میشه
ا/ت:آم سلام تهیونگ
تهیونگ:سلام دخملی
ا/ت:عا راستی داییت کجاس؟
تهیونگ:رفته تویه اتاقش
ا/ت:اها باشه برایه یونتان خوراکی خریدم میرم بهش بدم
تهیونگ:گود مامی
ا/ت:قیافش اینجوری میشه👈🏻😑
و میره بالا و تویه اتاقه یونتان
ا/ت:سلام کوچولو موچولو بیا برات خوراکی خریدم بخور
یونتان یکم براش پارسمیکنه و میخوره ا/تم میره بیرون و سمت اتاقش میره لباساشو عوض میکنه میره پایین پیش ته
تهیونگ:ا/ت میگم که فردا عروسیمونه هااا(ذوق)
ا/ت:آره هزار بار گفتی(میخنده)
ا/ت:راستی سومینو دیدم
تهیونگ:ع جدی؟
ا/ت:اره با اون خرید کردم
تهیونگ:اوم خوبه
ا/ت:اره هعی بعد یهو تهیونگو بغل میکنه
تهیونگ:چیشده خانم کوچولو؟ناراحتی؟
ا/ت:نه فقط دوس داشتم شوهرمو بغل کنم
تهیونگ:اوه دخملی (اونم بغل میکنه)
بعد اجوما میگه غذا امادس و دایی تهیونگم میاد
و غذا میخورن میرن و میرن کارایه لازمو انجام میدن میخوابن......
ادامه دارد.....
ا/ت:دره عمارتو بازمیکنه و وارد میشه
ا/ت:آم سلام تهیونگ
تهیونگ:سلام دخملی
ا/ت:عا راستی داییت کجاس؟
تهیونگ:رفته تویه اتاقش
ا/ت:اها باشه برایه یونتان خوراکی خریدم میرم بهش بدم
تهیونگ:گود مامی
ا/ت:قیافش اینجوری میشه👈🏻😑
و میره بالا و تویه اتاقه یونتان
ا/ت:سلام کوچولو موچولو بیا برات خوراکی خریدم بخور
یونتان یکم براش پارسمیکنه و میخوره ا/تم میره بیرون و سمت اتاقش میره لباساشو عوض میکنه میره پایین پیش ته
تهیونگ:ا/ت میگم که فردا عروسیمونه هااا(ذوق)
ا/ت:آره هزار بار گفتی(میخنده)
ا/ت:راستی سومینو دیدم
تهیونگ:ع جدی؟
ا/ت:اره با اون خرید کردم
تهیونگ:اوم خوبه
ا/ت:اره هعی بعد یهو تهیونگو بغل میکنه
تهیونگ:چیشده خانم کوچولو؟ناراحتی؟
ا/ت:نه فقط دوس داشتم شوهرمو بغل کنم
تهیونگ:اوه دخملی (اونم بغل میکنه)
بعد اجوما میگه غذا امادس و دایی تهیونگم میاد
و غذا میخورن میرن و میرن کارایه لازمو انجام میدن میخوابن......
ادامه دارد.....
۷.۰k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.