پارت[8]
پارت[8]
یونگی:سومین دستشویی کجاس؟
سومین:اِ...اِ..اِنتهایه سا....سالن(لکنت گرفته بود)
یونگی:ممنون سومین و میره
سومین میره پایین پیش ا/ت
سومین:ا/ت نمیخوای بری سر خاک مامان اول به اون خبر بدی؟
ا/ت:چرا میرم فردا با یونگی
سومین:به بابا کی خبر میدی؟
ا/ت:نمیدونم
ویو کوک و یونگی
یونگی اومد بیرون
یونگی:هوی بچه
کوک:بعله؟
یونگی:تویه کارام دخالت نکن
کوک:لابد میخوای این یکی هم با کارایه کثیفت بکشی عاره؟
یونگی:به تو ربطی نداره و الانم داداش خوبی باش بخاطر مامان
کوک:باشه
یونگی:آفرین داداشی بیا بریم پایین
کوکدهوففف بریم
رفتن پایین
یهو صدایه زنگ در خورد....
سومین :من باز میکنم.....
ویو ا/ت و یونگی و کوک:
کوک:کی قراره ازدواج کنین؟
ا/ت:فعلا میخوایم به بقیه خبر بدیم
یونگی:تا گفت آره صدایه جیغ و گریه سومین اومد....
ویو سومین لحظه ای که اونا داشتن حرف میزدن
سومین:درو باز کردم یهو جنازه یه خونی بابامو دیدم
سومین:(جیغ) باباییی (گریه)
باباااا باباااا همینجوری با جیغ و گریه
ا/ت ا/ت باباااا آبجییی بدو بیااا
ویوا/ت:سومین(با داد و ترس)
کوک و یونگی:سومین ایناهم با داد و ترس
سومین:بابایییی رفت سمت پدرش سرشو گذاشت رو پاش
بابا بابا بیدار شووو داد زد
ا/ت
ا/ت و یونگی و کوک رفتن سمت سومین
ا/ت:جیغ و گریه باباااا بابا چیدشهههه یونگییی زنگ بزن امبولانس بابا (با جیغ گریه)
سومین:بابا بیدار شووو بابایییی نهه بابا منو نباید تنها بزارییی بابا (با داد و جیغ و گریه)
ا/ت:کوک بیا سومینو ببر تو بهش آبو قند بده( باگریه)
کوک:باشه اومد دست سومینو بگیره ...
سومین:ولم کن(داد و گریه )
کوک:بیا بریم تو
سومین:نمیام ولمکن من از بابام جدا نمیشم ابولانس اومد
سومین :من با بابا میرم
ا/ت:نه من میرم
یونگی میاد دست ا/تو میگیره بزار اون بره
ا/ت:آخه....باشه
سومین میره
ا/ت و یونگی و کوک هم با ون میرن
میرسن بیمارستان
همشون بعد پدر ا/ت و سومینو میبرن اتاق عمل دستایه سومین خونی بود رویه صندلی نشسته بود داشت به دستاش نگاه میکرد.........
ادامه دارد......
یونگی:سومین دستشویی کجاس؟
سومین:اِ...اِ..اِنتهایه سا....سالن(لکنت گرفته بود)
یونگی:ممنون سومین و میره
سومین میره پایین پیش ا/ت
سومین:ا/ت نمیخوای بری سر خاک مامان اول به اون خبر بدی؟
ا/ت:چرا میرم فردا با یونگی
سومین:به بابا کی خبر میدی؟
ا/ت:نمیدونم
ویو کوک و یونگی
یونگی اومد بیرون
یونگی:هوی بچه
کوک:بعله؟
یونگی:تویه کارام دخالت نکن
کوک:لابد میخوای این یکی هم با کارایه کثیفت بکشی عاره؟
یونگی:به تو ربطی نداره و الانم داداش خوبی باش بخاطر مامان
کوک:باشه
یونگی:آفرین داداشی بیا بریم پایین
کوکدهوففف بریم
رفتن پایین
یهو صدایه زنگ در خورد....
سومین :من باز میکنم.....
ویو ا/ت و یونگی و کوک:
کوک:کی قراره ازدواج کنین؟
ا/ت:فعلا میخوایم به بقیه خبر بدیم
یونگی:تا گفت آره صدایه جیغ و گریه سومین اومد....
ویو سومین لحظه ای که اونا داشتن حرف میزدن
سومین:درو باز کردم یهو جنازه یه خونی بابامو دیدم
سومین:(جیغ) باباییی (گریه)
باباااا باباااا همینجوری با جیغ و گریه
ا/ت ا/ت باباااا آبجییی بدو بیااا
ویوا/ت:سومین(با داد و ترس)
کوک و یونگی:سومین ایناهم با داد و ترس
سومین:بابایییی رفت سمت پدرش سرشو گذاشت رو پاش
بابا بابا بیدار شووو داد زد
ا/ت
ا/ت و یونگی و کوک رفتن سمت سومین
ا/ت:جیغ و گریه باباااا بابا چیدشهههه یونگییی زنگ بزن امبولانس بابا (با جیغ گریه)
سومین:بابا بیدار شووو بابایییی نهه بابا منو نباید تنها بزارییی بابا (با داد و جیغ و گریه)
ا/ت:کوک بیا سومینو ببر تو بهش آبو قند بده( باگریه)
کوک:باشه اومد دست سومینو بگیره ...
سومین:ولم کن(داد و گریه )
کوک:بیا بریم تو
سومین:نمیام ولمکن من از بابام جدا نمیشم ابولانس اومد
سومین :من با بابا میرم
ا/ت:نه من میرم
یونگی میاد دست ا/تو میگیره بزار اون بره
ا/ت:آخه....باشه
سومین میره
ا/ت و یونگی و کوک هم با ون میرن
میرسن بیمارستان
همشون بعد پدر ا/ت و سومینو میبرن اتاق عمل دستایه سومین خونی بود رویه صندلی نشسته بود داشت به دستاش نگاه میکرد.........
ادامه دارد......
۱۰.۶k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.