پارت [7]
پارت [7]
سومین:من باز میکنم
رفت باز کرد
جونگکوک:عوا سلام
ا/ت:سلام چطوری؟
جونگکوک:خوبم تو چطور مطوری؟
ا/ت:خوبم اوم بیا تو
جونگکوک:ممنوم رفت تو
جونگکوک چه کیوت شدی (میخنده)
ا/ت:مرسی(یکم قرمز میشه میخنده)
وقتی رسیدن به ا/ت و یونگی دیدن دارن کیس میکنن
سومین:واو
کوک:نایس دَرویش سومین جلو چشه سومینو میگیره سومینم جلو چش کوکو
یهو ا/ت و یونگی به خودشون میان
ا/ت:آم ببخشید قرمز میشه
یونگی:اِم بیاین بشینین
جونگکوک و سومین :باشه
خلاصه میشینن جونگکوک هم برایه یونگی لباس آورده بود یونگی رفت پوشید اومد
سومین:اوم بچها نوشیدنی چی میخورین؟
جونگکوک:شیر موز
ا/ت:هات چاکلت
یونگی:من یه قهوه شیرین میخوام
سومین:به رویه چشم
ا/ت:به اجوما بگو درست کنه
سومین:خونه نیست بابا بهش گفته بره چند روز استراحت خدمتکارایه دیگرم مرخص کرده
ا/ت:اوم اوک من میام کمکت
کوک:نع بشین من میرم
سومین:نه مرسی ا/ت میاد قرمز شو
ا/ت:عا تو بورو من حال ندارم
سومین دوتا چشاشو برایه ا/ت درشت میکنه ا/تم ابروهاشو میده بالا
بعد کوک و سومین میرن تویه آشپزخونه
کوک:خب موز بده
ا/ت:هااا؟
کوک:استغرلا موز میوه یه موز
ا/ت:ها باشه میره از یخچال برمیداره بش میده با شیر البته بعد خودش هات چاکلت ا/تو درست میکنه با قهوه یونگی
جونگکوک:خودت چیمیخوری؟
ا/ت:اوم شیر کاکائو
(بهم بده کاکائو داد بهش)
(همیچم دارینا خونتون🤨😂)
خلاصه درست کردن و بردن
سومین و کوک :بفرمایین
یونگی و ا/ت:مرسی بچها
یونگی:اوم بچها منو ا/ت ازین به بعد پارتنر همیم و قراره چند وقت دیگه ازدواج کنیم
ا/ت:اوم اره
کوک:اوم چقدرم خوب کی تصمیم گرفتین؟
یونگی:همین الان
کوک:ع چقدر زود با خانواده مشورت کردی؟
یونگی:من تزدیک 30سالمه احتیاجی ندارم
کوک:اوکی پس منو سومینم ازین به بعد پارتنر همیم بغل کمره سومینو میگیره به خودش میچسبونه
سومین:چ..چ...چیی(داد)
کوک:تو.....پارتنر.....منی(شمرده شمرده)
ا/ت:سومین جونم (چشمک میزنه)
سومین:خفه شو ا/ت
ا/ت:وات؟
سومین :آم م...معذرت میخوام من میرم تویه اتاقم
کوک هم میره دنبالش
رفتن بالا
کوک:چرا از من هی فرار میکنی؟
سومین:میشه بری ؟
کوک:نع تا وقتی که نگی
سومین: نمیخوام بهت بگم
کوک:چرا خب؟
سومین:برو
کوک:دوست نداری من بوی فرندت باشم؟
سومین:ن....ن...نه
کوک:چرا؟
سومین:چ...چون نمیخوام
کوک:خب دلیل داره کاریت کردم که نمیخوای؟
سومین:اصا قبوله بروو
کوک:نمیرم
سومین:ولم کن جونگکوک
کوک:نمیکنم دستایه سومینو گرفت بغلش کرد همون لحظه یونگی اومد
یونگی:به به
سومین و کوک جدا شدن از هم
کوک:مزاحم (زیر لب)
یونگی:ببخشید؟
کوک:هیچی
ادامه دارد.....
سومین:من باز میکنم
رفت باز کرد
جونگکوک:عوا سلام
ا/ت:سلام چطوری؟
جونگکوک:خوبم تو چطور مطوری؟
ا/ت:خوبم اوم بیا تو
جونگکوک:ممنوم رفت تو
جونگکوک چه کیوت شدی (میخنده)
ا/ت:مرسی(یکم قرمز میشه میخنده)
وقتی رسیدن به ا/ت و یونگی دیدن دارن کیس میکنن
سومین:واو
کوک:نایس دَرویش سومین جلو چشه سومینو میگیره سومینم جلو چش کوکو
یهو ا/ت و یونگی به خودشون میان
ا/ت:آم ببخشید قرمز میشه
یونگی:اِم بیاین بشینین
جونگکوک و سومین :باشه
خلاصه میشینن جونگکوک هم برایه یونگی لباس آورده بود یونگی رفت پوشید اومد
سومین:اوم بچها نوشیدنی چی میخورین؟
جونگکوک:شیر موز
ا/ت:هات چاکلت
یونگی:من یه قهوه شیرین میخوام
سومین:به رویه چشم
ا/ت:به اجوما بگو درست کنه
سومین:خونه نیست بابا بهش گفته بره چند روز استراحت خدمتکارایه دیگرم مرخص کرده
ا/ت:اوم اوک من میام کمکت
کوک:نع بشین من میرم
سومین:نه مرسی ا/ت میاد قرمز شو
ا/ت:عا تو بورو من حال ندارم
سومین دوتا چشاشو برایه ا/ت درشت میکنه ا/تم ابروهاشو میده بالا
بعد کوک و سومین میرن تویه آشپزخونه
کوک:خب موز بده
ا/ت:هااا؟
کوک:استغرلا موز میوه یه موز
ا/ت:ها باشه میره از یخچال برمیداره بش میده با شیر البته بعد خودش هات چاکلت ا/تو درست میکنه با قهوه یونگی
جونگکوک:خودت چیمیخوری؟
ا/ت:اوم شیر کاکائو
(بهم بده کاکائو داد بهش)
(همیچم دارینا خونتون🤨😂)
خلاصه درست کردن و بردن
سومین و کوک :بفرمایین
یونگی و ا/ت:مرسی بچها
یونگی:اوم بچها منو ا/ت ازین به بعد پارتنر همیم و قراره چند وقت دیگه ازدواج کنیم
ا/ت:اوم اره
کوک:اوم چقدرم خوب کی تصمیم گرفتین؟
یونگی:همین الان
کوک:ع چقدر زود با خانواده مشورت کردی؟
یونگی:من تزدیک 30سالمه احتیاجی ندارم
کوک:اوکی پس منو سومینم ازین به بعد پارتنر همیم بغل کمره سومینو میگیره به خودش میچسبونه
سومین:چ..چ...چیی(داد)
کوک:تو.....پارتنر.....منی(شمرده شمرده)
ا/ت:سومین جونم (چشمک میزنه)
سومین:خفه شو ا/ت
ا/ت:وات؟
سومین :آم م...معذرت میخوام من میرم تویه اتاقم
کوک هم میره دنبالش
رفتن بالا
کوک:چرا از من هی فرار میکنی؟
سومین:میشه بری ؟
کوک:نع تا وقتی که نگی
سومین: نمیخوام بهت بگم
کوک:چرا خب؟
سومین:برو
کوک:دوست نداری من بوی فرندت باشم؟
سومین:ن....ن...نه
کوک:چرا؟
سومین:چ...چون نمیخوام
کوک:خب دلیل داره کاریت کردم که نمیخوای؟
سومین:اصا قبوله بروو
کوک:نمیرم
سومین:ولم کن جونگکوک
کوک:نمیکنم دستایه سومینو گرفت بغلش کرد همون لحظه یونگی اومد
یونگی:به به
سومین و کوک جدا شدن از هم
کوک:مزاحم (زیر لب)
یونگی:ببخشید؟
کوک:هیچی
ادامه دارد.....
۸.۵k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.