زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد
⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦
سیب ها روی خاک غلطیدند
چادرش در میان گرد و غبار
⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦
قبلا این صحنه را ...... نمی دانم
در من انگار می شود تکرار
⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦
آه سردی کشید حس کرم
کوچه آتش گرفت از این آه
⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه
⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦
گفت: آرام باش چیزی نیست
به گمانم کمی کمرم....
⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦
دست مرا بگیر و گریه نکن
مرد گریه نمی کندپسرم
⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦
چادرش را تکان داد با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد
⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦
پیش چشمان بی تفاوت ما
ناله هایش فقط تماشا شد
⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦
صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن این صدای روضه کیست
⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦
طرف کوچه رفتم و دیدم
در و دیوار خانه ای مشکی است
⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦
با خودم فکر می کنم
حالا کوچه ما چقدر تاریک است
⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦
گریه ، مادر ، دوشنبه ، در ، کوچه راستی!
فاطمیه نزدیک است
⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦
#ووووواااااااااایییییییییی_ مـــ♥ ــادرم
یا زهرا(س)
سیدحمید برقعی
اتفاقی مقابلم رخ داد
⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد
⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦
سیب ها روی خاک غلطیدند
چادرش در میان گرد و غبار
⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦
قبلا این صحنه را ...... نمی دانم
در من انگار می شود تکرار
⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦
آه سردی کشید حس کرم
کوچه آتش گرفت از این آه
⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه
⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦
گفت: آرام باش چیزی نیست
به گمانم کمی کمرم....
⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦
دست مرا بگیر و گریه نکن
مرد گریه نمی کندپسرم
⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦
چادرش را تکان داد با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد
⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦
پیش چشمان بی تفاوت ما
ناله هایش فقط تماشا شد
⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦
صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن این صدای روضه کیست
⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦
طرف کوچه رفتم و دیدم
در و دیوار خانه ای مشکی است
⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦
با خودم فکر می کنم
حالا کوچه ما چقدر تاریک است
⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦
گریه ، مادر ، دوشنبه ، در ، کوچه راستی!
فاطمیه نزدیک است
⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦⇦
#ووووواااااااااایییییییییی_ مـــ♥ ــادرم
یا زهرا(س)
سیدحمید برقعی
۱.۵k
۰۲ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.