❥ 𖨥 شکجه ی عشق ❥ 𖨥
❥ 𖨥 شکجه ی عشق ❥ 𖨥
part ⁹
+چراغا روشن شد به دورو برم نگاه کردم همه جا پر از شمع و گل رز بود برگشتم به کوک نگاه کردم ک با لبخند داشت بهم نگاه میکرد
+اینجا چخبره؟(تعجب)
یهو کمرمو گرفت چسبوند به خودش و بوسه ای روی لبم گذاشت از تعجب و شک بودن هیچ کاری از دستم بر نمیومد نه پسش میزدم نه باهاش همکاری میکردم بعد از چند مین ازم جدا شد جعبه ی جواهراتی رو در آورد و گردنبندی رو بست به گردنم بعدش بهم نگاه کرد لب زد
×دوست دارم میشه صاحب قلبت بشم؟
+(سکوت)
×میدونم تعجب کردی ولی من دیوونه وار عاشقتم میسو حاضرم جونمو بدم تا تو فقط در آرامش باشی
+(سکوت)
×میشه مال من بشی
+از تعجب زبونم بند اومده بود نمیتونستم حرف بزنم ولی خب منم دوسش داشتم چرا باید بهش دروغ میگفتم
+راستش منم چند وقتی هستش ک حسم نسبت بهت عوض شده
×یعنی دوسم داری؟(خوشحالی)
+اوهوم
*و پسرک به سمت لبای دخترک حضوم برد و این سری دخترک هم همکاری کرد و بوسه ای عاشقانه رو باهم شروع کردن و بعد از چند مین از هم جدا شدن
×عاشقتم
+منم عاشقتم
×خب لیدی بیا بریم ادامه ی برنامه
+چه برنامه ای؟
×حالا میفهمی
+یهو بلندم کرد و منو انداخت روی کولش منو برد توی هتل و توی اتاقی رفتیم هی تقلا میکردم ولم کنه ولی گوش نمیکرد اروم گذاشتم روی تخت و مشغول در آوردن لباساش شد
+یااااا چیکار میکنی؟
×میخوام امشب مال من بشی
+واا خیلی زوده بزار ده دقیقه از اعتراف کردنت بگذره
×همینه ک هست
+اومد خیمه زد روم و...(اسمات)
part ⁹
+چراغا روشن شد به دورو برم نگاه کردم همه جا پر از شمع و گل رز بود برگشتم به کوک نگاه کردم ک با لبخند داشت بهم نگاه میکرد
+اینجا چخبره؟(تعجب)
یهو کمرمو گرفت چسبوند به خودش و بوسه ای روی لبم گذاشت از تعجب و شک بودن هیچ کاری از دستم بر نمیومد نه پسش میزدم نه باهاش همکاری میکردم بعد از چند مین ازم جدا شد جعبه ی جواهراتی رو در آورد و گردنبندی رو بست به گردنم بعدش بهم نگاه کرد لب زد
×دوست دارم میشه صاحب قلبت بشم؟
+(سکوت)
×میدونم تعجب کردی ولی من دیوونه وار عاشقتم میسو حاضرم جونمو بدم تا تو فقط در آرامش باشی
+(سکوت)
×میشه مال من بشی
+از تعجب زبونم بند اومده بود نمیتونستم حرف بزنم ولی خب منم دوسش داشتم چرا باید بهش دروغ میگفتم
+راستش منم چند وقتی هستش ک حسم نسبت بهت عوض شده
×یعنی دوسم داری؟(خوشحالی)
+اوهوم
*و پسرک به سمت لبای دخترک حضوم برد و این سری دخترک هم همکاری کرد و بوسه ای عاشقانه رو باهم شروع کردن و بعد از چند مین از هم جدا شدن
×عاشقتم
+منم عاشقتم
×خب لیدی بیا بریم ادامه ی برنامه
+چه برنامه ای؟
×حالا میفهمی
+یهو بلندم کرد و منو انداخت روی کولش منو برد توی هتل و توی اتاقی رفتیم هی تقلا میکردم ولم کنه ولی گوش نمیکرد اروم گذاشتم روی تخت و مشغول در آوردن لباساش شد
+یااااا چیکار میکنی؟
×میخوام امشب مال من بشی
+واا خیلی زوده بزار ده دقیقه از اعتراف کردنت بگذره
×همینه ک هست
+اومد خیمه زد روم و...(اسمات)
۳۹.۸k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.