part120
part120
تارا-خوبب ببین الان خجالت میکشم زنگ بزنم بگم
علی-ببین تارا تاماعقد کنیم طول میکشه خوب
حداقل الان که بچه یه ماهشه باید یه صیغه محرمیت داشته باشیم
که حالا عقدمونم طول کشید
مشکل نشه بچه بی پدر مادر نشه
تارا-وایی خدایااااا نمیخوام این چهمصبتیه اخهه
البته مامانی توناناعت نشیا
علی-فداتشم که دلت نمیاد
بد حرف بزنی باهاش
تارا-خوب بچمههه
اثا اصلا بااون نمیتتونم دلم نمیاد
اصلا باتو قهرم یعنی چی که من حاملم الاننن هاا
کوسن کنار دستم پرت کرد سمتش
علی-کوسن گرتفمش
حالا جومونگ نشو بچمم جومونگ میشه
خودت اذیت میشه
تارا-اکه فکرکردی من قرار بزرگش کنم
اشتباه کردی
چون قرا جناب عالی بزرگش کنی من حوصهل ندارم
علی-من نمیتونم بغلش کنم میترسمم
تارا-پس گوه خوردی نین دوست دارم نینی دوست دارم
علی-خوب دوست دارم حالا تا یه سالگی تو ..
تارا-عهه نخیرمم من نگهش نمیدارم
علی-نه من گردنش میگیرم نه تو بچم الاخون بالاخون شد
تارا-ناراحتی
نگهش دار
علی-بزار دنیا بیاد
اونقد قرار گوگولی باشهه کهه
سرش در کل خانواده دعوا بشه
میدونم دیگه
مث خودم
مگه نهه بابای فداتبشه
تارا-اره فداش بشو فداش بشو
علی-ای خدا من ازدست شما دوتا چیکارکنم
چطور ثابت کنم تورو بیشتر دوست دارم
تارا-نمیدونم
علی-مرسی
تارا-به من جواب پس دادی
اصلا برو یجا دیگه نبینمت
علی-خودت برو
تارا-داری بیرونم میکنی
الان به مامان زهرام مییگم اذیتم کردی
علی-به به مامان زهرای من و چرا میگیری ازم
تارا-مامان زهراتم نمیدی بهم خصیص(بالوس کردن خودش)
علی-رفتم جلو لپشو کشیدم
اصلا من هرچی دارم برای شماست
این چه حرفیه اخه
بغلش کردم
اخه من قربون اون مهربونیت برم که یه لحظه هم حرف سقطش و نزدی
الانم بزار با سپهرحرف بزنم عاشقد جور کنه صیغه بخونه
زنگ بزنم بهش؟
تارا-چقد مسخرست اصلا اینا اه
علی-هعی بزنم؟
تارا-اگه قول بدی فردا بریم خرید کونیم برای نینی
بریم چیزای گوگولی بخریم
بزن
علی-معلومه که میریم
فداتشم بزار زنگ بزنم
تارا-علی رفت باسپهرحرف بزنه
نمیدونستم این دلشوره برای چی بود
همچی که اوکی بود
#علی_یاسینین#رمان#زخم_بازمن
تارا-خوبب ببین الان خجالت میکشم زنگ بزنم بگم
علی-ببین تارا تاماعقد کنیم طول میکشه خوب
حداقل الان که بچه یه ماهشه باید یه صیغه محرمیت داشته باشیم
که حالا عقدمونم طول کشید
مشکل نشه بچه بی پدر مادر نشه
تارا-وایی خدایااااا نمیخوام این چهمصبتیه اخهه
البته مامانی توناناعت نشیا
علی-فداتشم که دلت نمیاد
بد حرف بزنی باهاش
تارا-خوب بچمههه
اثا اصلا بااون نمیتتونم دلم نمیاد
اصلا باتو قهرم یعنی چی که من حاملم الاننن هاا
کوسن کنار دستم پرت کرد سمتش
علی-کوسن گرتفمش
حالا جومونگ نشو بچمم جومونگ میشه
خودت اذیت میشه
تارا-اکه فکرکردی من قرار بزرگش کنم
اشتباه کردی
چون قرا جناب عالی بزرگش کنی من حوصهل ندارم
علی-من نمیتونم بغلش کنم میترسمم
تارا-پس گوه خوردی نین دوست دارم نینی دوست دارم
علی-خوب دوست دارم حالا تا یه سالگی تو ..
تارا-عهه نخیرمم من نگهش نمیدارم
علی-نه من گردنش میگیرم نه تو بچم الاخون بالاخون شد
تارا-ناراحتی
نگهش دار
علی-بزار دنیا بیاد
اونقد قرار گوگولی باشهه کهه
سرش در کل خانواده دعوا بشه
میدونم دیگه
مث خودم
مگه نهه بابای فداتبشه
تارا-اره فداش بشو فداش بشو
علی-ای خدا من ازدست شما دوتا چیکارکنم
چطور ثابت کنم تورو بیشتر دوست دارم
تارا-نمیدونم
علی-مرسی
تارا-به من جواب پس دادی
اصلا برو یجا دیگه نبینمت
علی-خودت برو
تارا-داری بیرونم میکنی
الان به مامان زهرام مییگم اذیتم کردی
علی-به به مامان زهرای من و چرا میگیری ازم
تارا-مامان زهراتم نمیدی بهم خصیص(بالوس کردن خودش)
علی-رفتم جلو لپشو کشیدم
اصلا من هرچی دارم برای شماست
این چه حرفیه اخه
بغلش کردم
اخه من قربون اون مهربونیت برم که یه لحظه هم حرف سقطش و نزدی
الانم بزار با سپهرحرف بزنم عاشقد جور کنه صیغه بخونه
زنگ بزنم بهش؟
تارا-چقد مسخرست اصلا اینا اه
علی-هعی بزنم؟
تارا-اگه قول بدی فردا بریم خرید کونیم برای نینی
بریم چیزای گوگولی بخریم
بزن
علی-معلومه که میریم
فداتشم بزار زنگ بزنم
تارا-علی رفت باسپهرحرف بزنه
نمیدونستم این دلشوره برای چی بود
همچی که اوکی بود
#علی_یاسینین#رمان#زخم_بازمن
۳.۳k
۱۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.