just you🔱
just you🔱
{8}part ویو تهی.نگ:
عصبی شده بودم
نمی دونستم دارم چیکار می کنم فقط می خواستم به یه جای تاریک برم
کاش فقط کاش ات بهم خیانت نمی کرد
سوار ماشین شدم و به خ.نه کوک رفتم می خواستم فقط عصابانیتمو روی یکی خالی کنم
ماشین و ناجور پارک کردم
به سمت خونه رفتم ویو جونگ کوک: به بادیگارد ها زنگ زدم و بهشون گفتم مواظب ته باشن تا بلایی سر خودش و ات نیاره که همون لحظه تهیونگ وارد سالن شد و از یقم گرفت ویو تهیونگ:
از یقه کوک گرفتم
تهیونگ :تو چطوری تونستی جونگ کوک : ته تو یه چیز دیگه فکر می کنی بیا بهت توضیح بدم
باورم نمی شد
سر یه چیز کوچیک اینکارو با ات کردم
زود کتم رو پوشیدم و سوار ماشین شدم
در سالن رو باز کردم وارد خونه شدم
چوی: کیم تهیونگ می دونم دخترم خیانت کرده پس تنبیهش کردم ولی منم اونو نمی خوام پس با خودت ببرش
تهیونگ :تو چه غلطی کردی ؟ چطور به خودت اجازه دادی بهش دست بزنی
رفتم اتاق ات قفل بود
به زور شکستمش داخلش شدم
بدن بی جون ات رو روی زمین دیدم که صورتش خونی شده بود
زود رفتم پیشش
ات ات بلند شو
براید استایل بغلش کردم رفتم پایین و بدون هیچ حرفی از خونه بیرون رفتم
سوار ماشین شدم و به بیمارستان رفتیم
به بیمارستان رسیدیم
تهیونگ:دکتر همسرم حالش خوب نیست لطفا کمکش کنیدددددد
زود بردنش به یک اتاق
خدا خدا می کردم حالش خوب باشه
پرستار بیرون اومد
پرستار:شما شوهر خانم کیم ات هستید/؟ تهیونگ: بله
پرستار:باید بگم که خانم شما.........................
دیگه حمایت نمی شه دیگه نزارم؟؟؟!!!! فالو و لایک و کامنت!!!؟؟🙂💔
{8}part ویو تهی.نگ:
عصبی شده بودم
نمی دونستم دارم چیکار می کنم فقط می خواستم به یه جای تاریک برم
کاش فقط کاش ات بهم خیانت نمی کرد
سوار ماشین شدم و به خ.نه کوک رفتم می خواستم فقط عصابانیتمو روی یکی خالی کنم
ماشین و ناجور پارک کردم
به سمت خونه رفتم ویو جونگ کوک: به بادیگارد ها زنگ زدم و بهشون گفتم مواظب ته باشن تا بلایی سر خودش و ات نیاره که همون لحظه تهیونگ وارد سالن شد و از یقم گرفت ویو تهیونگ:
از یقه کوک گرفتم
تهیونگ :تو چطوری تونستی جونگ کوک : ته تو یه چیز دیگه فکر می کنی بیا بهت توضیح بدم
باورم نمی شد
سر یه چیز کوچیک اینکارو با ات کردم
زود کتم رو پوشیدم و سوار ماشین شدم
در سالن رو باز کردم وارد خونه شدم
چوی: کیم تهیونگ می دونم دخترم خیانت کرده پس تنبیهش کردم ولی منم اونو نمی خوام پس با خودت ببرش
تهیونگ :تو چه غلطی کردی ؟ چطور به خودت اجازه دادی بهش دست بزنی
رفتم اتاق ات قفل بود
به زور شکستمش داخلش شدم
بدن بی جون ات رو روی زمین دیدم که صورتش خونی شده بود
زود رفتم پیشش
ات ات بلند شو
براید استایل بغلش کردم رفتم پایین و بدون هیچ حرفی از خونه بیرون رفتم
سوار ماشین شدم و به بیمارستان رفتیم
به بیمارستان رسیدیم
تهیونگ:دکتر همسرم حالش خوب نیست لطفا کمکش کنیدددددد
زود بردنش به یک اتاق
خدا خدا می کردم حالش خوب باشه
پرستار بیرون اومد
پرستار:شما شوهر خانم کیم ات هستید/؟ تهیونگ: بله
پرستار:باید بگم که خانم شما.........................
دیگه حمایت نمی شه دیگه نزارم؟؟؟!!!! فالو و لایک و کامنت!!!؟؟🙂💔
۲۳.۱k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.