لبان چون انارت را بنازم

لبان چون انارت را بنازم
و چشمان خمارت را بنازم
چه زیبا و قشنگ و دلفریبی
سراپا ناز داری و نجیبی
به کوی دلبری همتا نداری
چرا لطفی به حال ما نداری
لطیفی،نازنینی دلربایی
و شعر ناز و عشوه می سرایی
فدای اخم و ناز و خنده هایت
غزل با شد هماره آشنایت
نگاهت با دل من حرف دارد
حکایت از غروری ژرف دارد
حریر گیسوانت را بنازم
کمانی ابروانت را بنازم
بیا ای دلبر مهتاب رویم
که تا عطر گل رویت ببویم
دلم خواهد که گردم همزبانت
بنوشم بوسه از شهد لبانت
بیا ای مهربانوی دل من
چراغ راه و عشق و همدل من
بیا تا بوسه گیرد اون لبانم
ز لبهای تو ای آرام جانم
بیا که طاقت هجران ندارم
و بی تو جز دلی ویران ندارم
تویی دار و ندارم ناز بانو
فدای تو گل زیبای مه رو
#محمدرضا_کوزه_گرکالجی
دیدگاه ها (۲)

#پست_جدید #عشق #تکست_ناب #خاصترین #عاشقانه #تکست_خاص #دخترون...

خوشا به حال این شهر که با اولین بارش بارانتک تک شاعران به ص...

مخاطب كه تو باشى،مگر جز عاشقانه‌هاىِ پر از دلتنگى، متنِ ديگر...

دور نشو از منحتی به قدر نفس کشیدنیحتی به قدر پلک زدنیوابسته ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط