پارت بیست و سوم
پارت بیست و سوم
از زبان دازای
با همه افراد آژانس هماهنگ کردیم که بخوایم آتسوشی و آکوتاگاوا رو به هم نزدیک کنیم
صبح روز بعد توی آژانس
نگرانی روبه همه گفتم:به یه مشکلی برخوردیم
کونیکیدا:چیه؟
گفتم:افرادی که هویتشون مشخص نیست یه نامه توی آژانس گذاشتن که همین الان پیدا کردم
رامپو سان:خب؟توش چی نوشته؟
نامه رو باز کردم و خوندم:سلام به تمام افراد آژانس کاراگاهی. از امشب به بعد مراقب خودتون باشید وگرنه توسط ما میمیرید
آکوتاگاوا:کاش نمیومدیم
گفتم:خیلی خب چیکار کنیم؟
از زبان دازای
با همه افراد آژانس هماهنگ کردیم که بخوایم آتسوشی و آکوتاگاوا رو به هم نزدیک کنیم
صبح روز بعد توی آژانس
نگرانی روبه همه گفتم:به یه مشکلی برخوردیم
کونیکیدا:چیه؟
گفتم:افرادی که هویتشون مشخص نیست یه نامه توی آژانس گذاشتن که همین الان پیدا کردم
رامپو سان:خب؟توش چی نوشته؟
نامه رو باز کردم و خوندم:سلام به تمام افراد آژانس کاراگاهی. از امشب به بعد مراقب خودتون باشید وگرنه توسط ما میمیرید
آکوتاگاوا:کاش نمیومدیم
گفتم:خیلی خب چیکار کنیم؟
۴.۵k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.