مافیای با نمک من
مافیای با نمک من
پرات 11
~خدارو شکر من نخندیدم
&مرض
♡درد
٪مرسی هیونگگگ
با لبخند نگاش کردم که هان یه پس گردنی زد بهم
☆حلالت نمیکنم مرتیکه تو این 9 سال دوستیمون دو بار واسم خوراکی خریدی که یه بار تو. بازی باخته بودی یه بار دیگشم لینو سفر بود داشتم گریه میکردم واسه اینکه گریه نکنم واسم خوراکی خریدی بعد واسه این بچه که یه روز نشده که میشناسیش خوراکی گرفتی؟ اونم سه پلاستیکککک
لینو همنی که خواست دست بزنه به خورا کیا سونگمین کوبید رو دستش و گفت
٪دست نزن الاغغغغ
لینو گفت
~هعی خدا در و تخته رو خوب باهم جور میکنه هر دوتاتون دیوونه که هستین، منحرفم هستین، هاتم هستین، سگ اخلاقم هستین، دیگه چی؟
٪هعیییی منو با یان مقایسه نکن این نردبون شهردارییه
&مرض پدسگ
٪گمشوووو اونورر
~باشه باشه گوه خرودم بسه حالا سرم درد گرفت
جمع به کل تو سکوت رفت همه میدونستن لینو وقتی میگه ساکت یعنی ساکت
سونگمین بلند شد که اب بیراه پاش خورد به پایه تخت برای تینکه نیوفته دستاشو گرفت جلو تا اسیب نبینه تا خواستم بگیرمش خورد به لینو
~اهههه(ناله از سر درد)
٪وای ببخشید خوبی؟
لینو از زیر بغل های سونگمین گرفت و بلندش کرد
~مراقب باش بچه
فلش بک به 10 دقیقه بعد:
لینو تو این ده دقیقه عرق کرده بود قرمز شده بود
هان رفت از بازوش گرفت و
☆چیشده لینو؟ حالت خوبه؟
لینو سرشو تکون داد و گفت
~هان.....میشه.....بریم.... خو....خونه؟
ویو هان:
داشتم با تعجب به لینو نگاه میکردم که سرشو انداخت پایین نفس نفس میزد و زیر لب ناله های اروم میکرد به خاطر عرق کردنش موهاش چسبیده بود به پیشونیش
نگاهم و بردم سمت بدنش و نگاهش کردم
عاح فاک بهش دی....کش کم مونده بود شلوارشو پاره کنه
درسته سونگمین وقتی داشت میوفتاد دستاش به دی...ک لینو برخورد کزده بود و من نفهمیده بودم
از بازوی لینو گفرتم و رو به بچه ها گفتم
☆لینو یکم حالش چیزه بهتره بریم
هیونجین نگاه شیطونی بهمون کرد و گفت
♡ خیلی دوس دارم خبر عمو شدنم رو بشنوم
حرصی چشم غره ای بهشون رفتم و از اتاق اومدم بیرون
داشتیم پله هارو پایین میرفتیم که لینو دستشو انداخت زیر پاهام و بلندم کرد و رفت سمت خروجی
ادامه دارد.......
پرات 11
~خدارو شکر من نخندیدم
&مرض
♡درد
٪مرسی هیونگگگ
با لبخند نگاش کردم که هان یه پس گردنی زد بهم
☆حلالت نمیکنم مرتیکه تو این 9 سال دوستیمون دو بار واسم خوراکی خریدی که یه بار تو. بازی باخته بودی یه بار دیگشم لینو سفر بود داشتم گریه میکردم واسه اینکه گریه نکنم واسم خوراکی خریدی بعد واسه این بچه که یه روز نشده که میشناسیش خوراکی گرفتی؟ اونم سه پلاستیکککک
لینو همنی که خواست دست بزنه به خورا کیا سونگمین کوبید رو دستش و گفت
٪دست نزن الاغغغغ
لینو گفت
~هعی خدا در و تخته رو خوب باهم جور میکنه هر دوتاتون دیوونه که هستین، منحرفم هستین، هاتم هستین، سگ اخلاقم هستین، دیگه چی؟
٪هعیییی منو با یان مقایسه نکن این نردبون شهردارییه
&مرض پدسگ
٪گمشوووو اونورر
~باشه باشه گوه خرودم بسه حالا سرم درد گرفت
جمع به کل تو سکوت رفت همه میدونستن لینو وقتی میگه ساکت یعنی ساکت
سونگمین بلند شد که اب بیراه پاش خورد به پایه تخت برای تینکه نیوفته دستاشو گرفت جلو تا اسیب نبینه تا خواستم بگیرمش خورد به لینو
~اهههه(ناله از سر درد)
٪وای ببخشید خوبی؟
لینو از زیر بغل های سونگمین گرفت و بلندش کرد
~مراقب باش بچه
فلش بک به 10 دقیقه بعد:
لینو تو این ده دقیقه عرق کرده بود قرمز شده بود
هان رفت از بازوش گرفت و
☆چیشده لینو؟ حالت خوبه؟
لینو سرشو تکون داد و گفت
~هان.....میشه.....بریم.... خو....خونه؟
ویو هان:
داشتم با تعجب به لینو نگاه میکردم که سرشو انداخت پایین نفس نفس میزد و زیر لب ناله های اروم میکرد به خاطر عرق کردنش موهاش چسبیده بود به پیشونیش
نگاهم و بردم سمت بدنش و نگاهش کردم
عاح فاک بهش دی....کش کم مونده بود شلوارشو پاره کنه
درسته سونگمین وقتی داشت میوفتاد دستاش به دی...ک لینو برخورد کزده بود و من نفهمیده بودم
از بازوی لینو گفرتم و رو به بچه ها گفتم
☆لینو یکم حالش چیزه بهتره بریم
هیونجین نگاه شیطونی بهمون کرد و گفت
♡ خیلی دوس دارم خبر عمو شدنم رو بشنوم
حرصی چشم غره ای بهشون رفتم و از اتاق اومدم بیرون
داشتیم پله هارو پایین میرفتیم که لینو دستشو انداخت زیر پاهام و بلندم کرد و رفت سمت خروجی
ادامه دارد.......
- ۵.۴k
- ۱۱ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط