«عشق پولی پارت۱۲»
«عشق پولی پارت۱۲»
بردنت تو ی اتاق مهمون و برات لباس مناسب سنت گرفته بودن وقتی نگاشونکردی مثل اون لباسای هیون عوضی نبودن و از خوشحالی داشت گریت میگرفت خیلی خوشحال بودی از ی طرفمداشتی ب این فک میکردی ک چ بلایی سرت اومده(همون گو/خوریای هیون😂)لباساتو پوشیدی ی تی شرت سفید پوشیدی با ی شلوار بعدسم خوابیدی تو خواب و بیداری بودی ک صدای تق تق میومد خیلی ترسیدی نگا کردی تا چشماتو باز کردی رعدوبرق زد و خیلی ترسیدی و داشت بارون میومد ک یهودر باز شد دست ی نفر ک ب مرد میخورد روی دستگیره بود خیلی ترسیده بودی فک کردی داری کابوس میبینی بعد اون مرد اومد تو از پشت پنجره رعدو برق میزدو نور میومد تو اتاق و سایه میوفتاد رو صورت اون مرد واسه همین نمیتونستی ببینی ک تازه از شوکدر اومد و اومدی جیغ بزنی ک دستمال گذاشت رو دهنت و چشمات سیاهی رفت
بیدار شدی یکم تو تخت نرمش کردی
+ههه چقد خواب مزخرفی دیدم..وای چشمامم باز نمیشه ولی خپاب خوبی رفتماااا(خوشحالی)خیلی خوشحال بودی ک میری خانوادتو میبینی خیلی ذوق داشتی و چشماتو باز کردی ی نفس عمیق کشیدی ی نگا ب تختت انداختی و برق از سرت پرید و لبخند از لبات افتاد ی نگاه کلا ب دور و برت انداختی واز ترس دستو پات داشت شل میشد و افتادی رو زمین دیدی اتاقت متفاوته نفهمیدی کابوس اون مرده ی دیشب خواب بوده یا رویای اومدن جیمین سری از زمین بلند شدی و رفتی سراغ در خپاستی درو باز کنی ک در قفل بود
+لعنتیییییی درووو باز کنیننن تروخدااا(گریه)تروخداا درو باز کنیننن من کجامممم
مشت میکوبیدی ب در گریت بند نمیومد نمیدونستی چیکارکنی
+چرا این مابوس تمومی ندارهههه چرااا چرااااااا(گیساتو میکشیدی)در باز شدوو........
بردنت تو ی اتاق مهمون و برات لباس مناسب سنت گرفته بودن وقتی نگاشونکردی مثل اون لباسای هیون عوضی نبودن و از خوشحالی داشت گریت میگرفت خیلی خوشحال بودی از ی طرفمداشتی ب این فک میکردی ک چ بلایی سرت اومده(همون گو/خوریای هیون😂)لباساتو پوشیدی ی تی شرت سفید پوشیدی با ی شلوار بعدسم خوابیدی تو خواب و بیداری بودی ک صدای تق تق میومد خیلی ترسیدی نگا کردی تا چشماتو باز کردی رعدوبرق زد و خیلی ترسیدی و داشت بارون میومد ک یهودر باز شد دست ی نفر ک ب مرد میخورد روی دستگیره بود خیلی ترسیده بودی فک کردی داری کابوس میبینی بعد اون مرد اومد تو از پشت پنجره رعدو برق میزدو نور میومد تو اتاق و سایه میوفتاد رو صورت اون مرد واسه همین نمیتونستی ببینی ک تازه از شوکدر اومد و اومدی جیغ بزنی ک دستمال گذاشت رو دهنت و چشمات سیاهی رفت
بیدار شدی یکم تو تخت نرمش کردی
+ههه چقد خواب مزخرفی دیدم..وای چشمامم باز نمیشه ولی خپاب خوبی رفتماااا(خوشحالی)خیلی خوشحال بودی ک میری خانوادتو میبینی خیلی ذوق داشتی و چشماتو باز کردی ی نفس عمیق کشیدی ی نگا ب تختت انداختی و برق از سرت پرید و لبخند از لبات افتاد ی نگاه کلا ب دور و برت انداختی واز ترس دستو پات داشت شل میشد و افتادی رو زمین دیدی اتاقت متفاوته نفهمیدی کابوس اون مرده ی دیشب خواب بوده یا رویای اومدن جیمین سری از زمین بلند شدی و رفتی سراغ در خپاستی درو باز کنی ک در قفل بود
+لعنتیییییی درووو باز کنیننن تروخدااا(گریه)تروخداا درو باز کنیننن من کجامممم
مشت میکوبیدی ب در گریت بند نمیومد نمیدونستی چیکارکنی
+چرا این مابوس تمومی ندارهههه چرااا چرااااااا(گیساتو میکشیدی)در باز شدوو........
۷.۰k
۱۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.