بی تفاوت می نشینیم از سر اجبار ها

بی تفاوت می نشینیم از سر اجبار ها
مثل از نو دیدن صدباره ی "اخبار" ها

خانه هم از سردی دل های ما یخ میزند 
در سکوت ما ، صدا می اید از دیوار ها

هر شبم بی تابی و  بی خوابی و بی حاصلی
حال و روزم را نمی فهمند جز شب کارها

دوستت دارم ولی دیگر نخواهم گفت چون
"دوستت دارم" شده قربانی تکرار ها

خنده های زورکی را خوب یادم داده ای
مهربان بودی ولیکن مثل مهماندارها

گفت تا امروز دیدی من دلی را بشکنم 
بغض کردم خود خوری کردم نگفتم بارها
 
#سید_تقی_سیدی
دیدگاه ها (۲)

می دانید چرا در دنیا هیچگاه مسابقه " خرسواری" برگزار نمی شود...

یکی از همکارام میگفت :بچه بودم روضه داشتیم خوابیده بودم بیدا...

بعضی چیزها را ' باید ' بنویسم نه برای اینکه همه ' بخونن ' و ...

بیچاره #دربند ...از وقتی رفتی پنج شنبه ها همش چشم انتظارمونه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط