بیچاره
بیچاره
#دربند ...
از وقتی رفتی
پنج شنبه ها همش چشم انتظارمونه ...
من فک میکنم میشینه با #درکه در دل میکنه ...
میگه پس چی شدن این دو تا ...
همیشه پنج شنبه ظهر اینجا بودنا ...
حالا یه ساعت دیر بیان
میگیم رفتن ستارخان ناهار بخورن ...
دو ساعت دیرتر بیان
میگیم رفتن پارک نهج البلاغه
آب بازی کنن ...
سه ساعتم دیر بیان میگیم رفتن
خرید کنن ...
نمیشه که ...
میدونی چند ماهه نیومدن ?
من صداشونو میشنیدم همیشه قبل
اینکه بیان ...
یکیشون میگفت :
+کجا بریم ...?
-اون یکی با خنده میگفت هر جا تو بگی ...
+با خنده میگفت خب معلومه دربند باید بریم دیگه ...
-پس چی ...آفرین ...
+باشه فقط همون پایین مایینا بریما ...
آخه تو قلبت درد میگیره بالا بریم ...
منم نفسم میگیره ...
-نخیر باید تا بالا بریم ...
همونجا که همیشه میریم ...
+چشممم ...چشممم ...تسلیم ...
بعدش سوار مترو میشدن
مستقیم میومدن اینجا ...
نگرانشونم ...
درکه ام میگه والا من که
نمیشناسمشون ...
ولی ایشالا زودتر بیان پیشت دوباره ...
#احمد_سلیمی
1397/04/21
#دربند ...
از وقتی رفتی
پنج شنبه ها همش چشم انتظارمونه ...
من فک میکنم میشینه با #درکه در دل میکنه ...
میگه پس چی شدن این دو تا ...
همیشه پنج شنبه ظهر اینجا بودنا ...
حالا یه ساعت دیر بیان
میگیم رفتن ستارخان ناهار بخورن ...
دو ساعت دیرتر بیان
میگیم رفتن پارک نهج البلاغه
آب بازی کنن ...
سه ساعتم دیر بیان میگیم رفتن
خرید کنن ...
نمیشه که ...
میدونی چند ماهه نیومدن ?
من صداشونو میشنیدم همیشه قبل
اینکه بیان ...
یکیشون میگفت :
+کجا بریم ...?
-اون یکی با خنده میگفت هر جا تو بگی ...
+با خنده میگفت خب معلومه دربند باید بریم دیگه ...
-پس چی ...آفرین ...
+باشه فقط همون پایین مایینا بریما ...
آخه تو قلبت درد میگیره بالا بریم ...
منم نفسم میگیره ...
-نخیر باید تا بالا بریم ...
همونجا که همیشه میریم ...
+چشممم ...چشممم ...تسلیم ...
بعدش سوار مترو میشدن
مستقیم میومدن اینجا ...
نگرانشونم ...
درکه ام میگه والا من که
نمیشناسمشون ...
ولی ایشالا زودتر بیان پیشت دوباره ...
#احمد_سلیمی
1397/04/21
۳.۲k
۲۱ تیر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.