ادامه پست قبل
#ادامه_پست_قبل
بعد از اینکه یه دلِ سیر گریه کرد و آروم شد اشکاشو پاک کرد و ساکت نشست. بهش لبخندی زدم گوشیمو ورداشتم و موسیقی مورد علاقمون رو گذاشتم ، با وجودی که گفتن این حرفا برام سخت و غیر قابل قبول بود اما بلاخره بعد از کلی کلنجار دلو زدم به دریا : میدونم تو این مدت تو خیلی سختی کشیدی و مقصر من بودم، واقعا ازت معذرت میخوام ! من تمام اشتباهاتم رو قبول میکنم ، بهت قول میدم که همینجوری رهات نکنم ، بهت قول میدم که تو دوباره صبح زود با خنده از خواب بیدار بشی ، بهت قول میدم همه چیز بهتر از اولش بشه.
احساس کردم یواش یواش دلش قرص شد به حرفام بعد از چند دقیقه مکث ، خنده رو لب هاش نشست ، انگار نه انگار که تا چند دقیقه پیش مثل ابر بهار اشک میریخت ، میتونم قسم بخورم که موج امید رو تو چشمهاش میدیدم
همون لحظه نگاهم به پنجره افتاد ، رفتم رو به روش ایستادم و پرده رو کنار زدم ، نمیدونم چرا ولی دنیا حالو هوای عجیبی داشت پنجره رو باز کردم ، نسیم ملایمی میوزید نفس عمیقی کشیدم ، هوا جون میداد برای بیرون رفتن و قدم زدن
همون موقع ذوق ورم داشت ، فوری حاضر شدم و گاز و سماور و چک کردم ، کلید خونه رو برداشتم و رفتم از جلوی میز آرایش گوشیم رو برداشتم ، چایَم کاملا یخ زده بود ،
سرمو اوردم بالا و به آینه خیره شدم ، تو آخرین کلام بهش گفتم تو حتما موفق میشی ! #نگاری
بعد از اینکه یه دلِ سیر گریه کرد و آروم شد اشکاشو پاک کرد و ساکت نشست. بهش لبخندی زدم گوشیمو ورداشتم و موسیقی مورد علاقمون رو گذاشتم ، با وجودی که گفتن این حرفا برام سخت و غیر قابل قبول بود اما بلاخره بعد از کلی کلنجار دلو زدم به دریا : میدونم تو این مدت تو خیلی سختی کشیدی و مقصر من بودم، واقعا ازت معذرت میخوام ! من تمام اشتباهاتم رو قبول میکنم ، بهت قول میدم که همینجوری رهات نکنم ، بهت قول میدم که تو دوباره صبح زود با خنده از خواب بیدار بشی ، بهت قول میدم همه چیز بهتر از اولش بشه.
احساس کردم یواش یواش دلش قرص شد به حرفام بعد از چند دقیقه مکث ، خنده رو لب هاش نشست ، انگار نه انگار که تا چند دقیقه پیش مثل ابر بهار اشک میریخت ، میتونم قسم بخورم که موج امید رو تو چشمهاش میدیدم
همون لحظه نگاهم به پنجره افتاد ، رفتم رو به روش ایستادم و پرده رو کنار زدم ، نمیدونم چرا ولی دنیا حالو هوای عجیبی داشت پنجره رو باز کردم ، نسیم ملایمی میوزید نفس عمیقی کشیدم ، هوا جون میداد برای بیرون رفتن و قدم زدن
همون موقع ذوق ورم داشت ، فوری حاضر شدم و گاز و سماور و چک کردم ، کلید خونه رو برداشتم و رفتم از جلوی میز آرایش گوشیم رو برداشتم ، چایَم کاملا یخ زده بود ،
سرمو اوردم بالا و به آینه خیره شدم ، تو آخرین کلام بهش گفتم تو حتما موفق میشی ! #نگاری
۴.۲k
۲۱ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.