Part

Part 2



ات که خیلی ترسیده بود و با ترسش گفت
ات: م م من هی هیچ کاری نکردم
جیمین: تهیونگ بیا بشین
آر ام : تهیونگ بیا بشین
تهیونگ : مگه نمی بینی که دورغ میگه
شوگا که تماشاگر این صحنه بود بعد از این رفتار تهیونگ اومد پیشه شون و گفت
شوگا : تهیونگ این چه رفتاریه که با یه خانم داری
تهیونگ : این همون کسیه که مادرم رو تهدید کرده
ات: من کاری نکردم
شوگا : باید با آرامش باهاش حرف بزنی
تهیونگ از ات دور شد و به شوگا گفت
تهیونگ : خوب بیا بشین بت آرامش باهاش حرف بزن
شوگا اومد رویه مبل کناره جیمین نشست و رو کرد به ات و گفت
شوگا: خانم شما مادر کیم تهیونگ رو تهدید کردین
ات: نه من اصلا مادره ایشون رو نمی شناسم
تعیونگ : دیدی که داره دورغ میگه
ات: من دورغ نمیگم
تهیونگ: خفشو
تهیونگ حرفه اخرشو با عصبانیت گفت و ات ترسی تو وجودش اومد
آر ام: جیمین خانم ات رو به طرف اتاق مهمون رهنمای کنید
جیمین : باشه خانم ات بریم
ات: من هیچ جای نمیرم اصلا من چرا باید اینجا بمونم
بلند شد خواست بره اما تهیونگ بلند شد و مچ دستش رو گرفت
تهیونگ: تا وقتی نگی که چرا همچین کاری کردی حق نداری پاتو از اینجا بیرون بزاری
ات دسته تهیونگ رو هول داد و بهش گفت
ات: من کاری نکردم و اینجا هم نمی مونم
ات خواست بره اما تهیونگ ات رو از شونه هاش گرفت و هول داد به سمته دیوار و ات رو وسطه دست هاش گیر انداخت و با عصبانیت تو چشماش زول زد و گفت
تهیونگ: تا وقتی نمیتونی از این خونه بری
شوگا : تهیونگ ولش کن
تهیونگ : دخالت نکن
ات خیلی ترسیده بود تمام بدنش از ترس می لرزید صورتش رو طرفه دیگه ای چرخوند و با بعضی که تویه حرفاش بود گفت
ات: م من کاری نکردم
تهیونگ چونیه ات رو گرفت و صورتش رو طرفه خودش چرخوند و گفت
تهیونگ: راستشو بگو برات خیلی گرون تموم میشه
این دفعه شوگا بلند شد و اومد به طرفه اون دونفر
شوگا: تهیونگ کافیه ولش کن دختره رو
تهیونگ ات رو ول کرد دستشو گرفت و با دنباله خودش بردش تویه اتاقه خودش و ات رو هول داد تویه اتاقش و درو قفل کرد
ات : این پسره چه غلطی کرد چرا منو اینجا قفل کرد اینا از جونم چی میخوان
ات رفت سمته در و همش درو با دستش میزد و با داد میگفت
ات: ولم کنید منو از اینجا بیارید بیرون هی پسریه عوضی چی از جونم میخوای
تهیونگ پشته در وایستاده بود و با داد گفت
تهیونگ: حالا حالا ها باید همینجا بمونی


ادامش رو خواهیم دید \|
دیدگاه ها (۲)

part 3 ( ویو شب )شب شده بود ات رو از صبح تاحالا تویه اتاق ته...

Part 4 همه شروع به خوردن غذا کردن تا اینکه ات یهو چشمش خورد ...

Part 1 تیهونگ : کی همچین جرعتی کرده که مادر منو تهدید کنه ج...

( رمان کینه در برابر عشق )زندگی همش غافلگیرت میکنه اما فقط ی...

( گناهکار ) 69 part همانجا ایستاد جلوی آن عمارت بزرگ خاکستری...

پارت ۲....:)

نام فیک:عشق مخفیPart: 14*سه سال بعد*(الان ات ۲۰ سالشه و جیمی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط