علامت اچا جیمین+
علامت اچا_ جیمین+
اچا_ سویون+
اچا_سوهو+
جیمین_سویون+
وقتی دخترش از خونه فرار میکنه
ولی توی کنسرت....🖤😔🥀
P.t 2
"پایان فلش بک"
+دخترم میشه ظرف سالاد رو از یخچال بیاری؟!
_چشم
آچا بلند شد ظرف سالاد رو از یخچال خارج کرد و درشو بست داشت به سمت میز میرفت که زنگ در به صدا اومد!
تنش لرزید بغض بدی توی گلوش جا خوش کرد ظرف سالاد رو سریع روی میز گذاشت و سریع به طرف در رفت.
در رو باز کرد که باباش رو دید!
_سلام بابا
+سلام(سرد)
جیمین وارد شد همونطور که کفشاشو با دمپایی های راحتی عوض کرد کیفشو به دست آچا داد!
+سلام عزیزم
سویون از صندلی بلند شد و به طرف جیمین رفت.
_سلام خوبی؟!
جیمین بوسه ای به گونه سویون زد سری تکون داد.
آچا سریع کیف جیمین رو به طرف اتاقش برد و داخل کمد گذاشت و شونه رو برداشت تا موهای بلندش که تا زیر باسنش بود شونه کنه.
برگشت سمت اشپزخونه و روی صندلیش نشست که روبروی جیمین بود.
چاپ استیک هارو برداشت و میخواست شروع کنه به خوردن کیمچی که مادرش از افکارش اوردش بیرون
+دخترم اون نمکدون رو میدی؟!
_بله
نمکدون رو داد دست مادرش و به حرفای مادر و پدرش گوش میداد
با چاپ استیک یک کیمچی برداشت تا بخوره ولی حالت تهوع گرفت ولی بی اهمیت گذاشت تو دهنش و شروع کرد به جوییدنش ولی معدش بهم ریخت و سریع از صندلی بلند شد که مصادف شد با افتادن صندلی!
جلوی دهنش رو گرفته بود تا به دستشویی رسید درو باز کرد تمام محتویات معدشو بیرون ریخت جیمین و سویون با ترس به طرف دستشویی!
جیمین چند بار پشت سر هم در میزد!
آچا شکمشو دو دستی فشار میداد و عق میزد
+آچا!دخترم چرا درو قفل کردی باز کن درو.
جیمین پشت سر هم در میزد دید که آچا جواب نمیده محکم خودشو به در میکوبید تا اینکه در شکست!
جیمین سریع داخل سرویس رفت و دید آچا بی حرکت سرش خمه و نفس های عمیق میکشه رو به سویون کرد و با عجله گفت:
_سوییچ ماشین تو کتمه سریع بردار سوار شو تا بیام
سویون با چشمای اشکی سریع رفت جیمین جلو رفت و دستشو زیر زانو آچا گرفت و براید استایل بغلش کرد!
آچا سرشو روی سینه جیمین گذاشته بود و چشماش بسته بود جیمین سریع از دستشویی خارج شد و از خونه اومد بیرون تا به حیاط رسید که دید سویون ماشین رو اورده
سریع آچا رو صندلی عقب گذاشت و سوار ماشین شد و روشنش کرد راه افتاد!
سویون هی به پشت برمیگشت و گریه کنان به دخترش نگا میکرد.
جیمین که عصبی و نگران شده بود به سویون گفت:
_الان وقت گریه کردن نیست الان میرسیم!
بعد از ۲ مین به بیمارستانی رسیدن و جیمین آچا رو براید استایل از ماشین خارج کرد و باسیویون وارد بیمارستان شدند!
#تکپارتی_جیهوپ
#تکپارتی_جیمین
اچا_ سویون+
اچا_سوهو+
جیمین_سویون+
وقتی دخترش از خونه فرار میکنه
ولی توی کنسرت....🖤😔🥀
P.t 2
"پایان فلش بک"
+دخترم میشه ظرف سالاد رو از یخچال بیاری؟!
_چشم
آچا بلند شد ظرف سالاد رو از یخچال خارج کرد و درشو بست داشت به سمت میز میرفت که زنگ در به صدا اومد!
تنش لرزید بغض بدی توی گلوش جا خوش کرد ظرف سالاد رو سریع روی میز گذاشت و سریع به طرف در رفت.
در رو باز کرد که باباش رو دید!
_سلام بابا
+سلام(سرد)
جیمین وارد شد همونطور که کفشاشو با دمپایی های راحتی عوض کرد کیفشو به دست آچا داد!
+سلام عزیزم
سویون از صندلی بلند شد و به طرف جیمین رفت.
_سلام خوبی؟!
جیمین بوسه ای به گونه سویون زد سری تکون داد.
آچا سریع کیف جیمین رو به طرف اتاقش برد و داخل کمد گذاشت و شونه رو برداشت تا موهای بلندش که تا زیر باسنش بود شونه کنه.
برگشت سمت اشپزخونه و روی صندلیش نشست که روبروی جیمین بود.
چاپ استیک هارو برداشت و میخواست شروع کنه به خوردن کیمچی که مادرش از افکارش اوردش بیرون
+دخترم اون نمکدون رو میدی؟!
_بله
نمکدون رو داد دست مادرش و به حرفای مادر و پدرش گوش میداد
با چاپ استیک یک کیمچی برداشت تا بخوره ولی حالت تهوع گرفت ولی بی اهمیت گذاشت تو دهنش و شروع کرد به جوییدنش ولی معدش بهم ریخت و سریع از صندلی بلند شد که مصادف شد با افتادن صندلی!
جلوی دهنش رو گرفته بود تا به دستشویی رسید درو باز کرد تمام محتویات معدشو بیرون ریخت جیمین و سویون با ترس به طرف دستشویی!
جیمین چند بار پشت سر هم در میزد!
آچا شکمشو دو دستی فشار میداد و عق میزد
+آچا!دخترم چرا درو قفل کردی باز کن درو.
جیمین پشت سر هم در میزد دید که آچا جواب نمیده محکم خودشو به در میکوبید تا اینکه در شکست!
جیمین سریع داخل سرویس رفت و دید آچا بی حرکت سرش خمه و نفس های عمیق میکشه رو به سویون کرد و با عجله گفت:
_سوییچ ماشین تو کتمه سریع بردار سوار شو تا بیام
سویون با چشمای اشکی سریع رفت جیمین جلو رفت و دستشو زیر زانو آچا گرفت و براید استایل بغلش کرد!
آچا سرشو روی سینه جیمین گذاشته بود و چشماش بسته بود جیمین سریع از دستشویی خارج شد و از خونه اومد بیرون تا به حیاط رسید که دید سویون ماشین رو اورده
سریع آچا رو صندلی عقب گذاشت و سوار ماشین شد و روشنش کرد راه افتاد!
سویون هی به پشت برمیگشت و گریه کنان به دخترش نگا میکرد.
جیمین که عصبی و نگران شده بود به سویون گفت:
_الان وقت گریه کردن نیست الان میرسیم!
بعد از ۲ مین به بیمارستانی رسیدن و جیمین آچا رو براید استایل از ماشین خارج کرد و باسیویون وارد بیمارستان شدند!
#تکپارتی_جیهوپ
#تکپارتی_جیمین
۸.۲k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.