تکه ای یخ عاشق خورشید شد

تکه ای یخ عاشق خورشید شد...
گفت ای خورشید من، برمن بتاب...

بی تو از سرمای خود یخ میزنم...
میخورم درخود همیشه پیچ وتاب...

با نگاه گرم و زیبایت بیا...
روزهایم را کمی شاداب کن...

بوسه های نرم گرمت رافقط...
برسرو بر روی من پرتاب کن...

گفت خورشید، ای یخ زیبای من...
عمرتو اینگونه پر پر میشود...

دوستی بامن برایت خوب نیست...
عمرکوتاه تو کمتر میشود...

صحبت خورشید، یخ را آب کرد...
بیشتر آشفته و بی تاب کرد...

نور خورشید و هوای گرم، نه...
تکه یخ را گرمی "عشق" آب کرد
دیدگاه ها (۶)

امشب ای ماه کجایی که دلم غمگینستدیده بگشا که مرا آمدنت تسکین...

لذت دنیا......داشتن کسی ست!!!!که دوست داشتن را بلدست...به هم...

ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﮑﻬﺎﯾﺖ " ﺳﺎﺩﻩ " ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﻣﯿﮑﻨﺪ ...ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺎ ﺗﻤ...

شوقِ دیدارِ تو را دارم که بیدارم هنوز ،ماهِ من! هر شب تو را ...

𝖿𝗈𝗋 𝗅𝗈𝗏𝖾 ‏𝗅𝗎𝗌𝗍 Lust for Love p27:Come back𝜗𝜚 ‏‎هدفونت رو بز...

برو بمیربمیر بمیر بمیر بمیر بمیر تو لیاقت شونو نداری! فقط ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط