part :54
part :54
ویو جونگ کوک (علامت کوک +علامت ته_)
یعد از اینکه تهیونگ رفت داخل به این فکر کردم که اگه اونو نمیدیدم و با هاش آشنا نمیشدم الان وضع زندگیم چجوری بود....قطعا الان تو جهنم بودم
تو افکار خودم غرق بودم که یهو گوشیم زنگ خورد گوون بود
(علامت گوون ×)
+الو
×الو سالام خوبی
+سلام خوبم تو خوبی
×کجایی
+من؟ عمارت
×دست ارباب کیم رو بگیر پاشو بیا اینجا
+چرا ارباب ؟
×همینجوری
+چیزی شده ؟
×نه یه دورهمی گرفتیم ارباب کیم رو هم به عنوان دوستت بیار
+نمیشه نیام ؟ الان اصلا حوصله ندارم گوون
×جونکوکا خیلی وقته دور هم نبودیم بعد چند ماه قراره همو ببینیم خرابش نکن پاشو بیا هممون دلمون واست تنگ شده
+بزار ببینم ارباب چیمیگه بهت خبر میدم
×منتظرم خداحافظ
+بای
_کی بود ؟ هی ارباب ارباب میکردی
+رفتن ؟
_عوم
+گوون بود میگفت با تو برم مهمونی
_مهمونی ؟
ویو جونگ کوک (علامت کوک +علامت ته_)
یعد از اینکه تهیونگ رفت داخل به این فکر کردم که اگه اونو نمیدیدم و با هاش آشنا نمیشدم الان وضع زندگیم چجوری بود....قطعا الان تو جهنم بودم
تو افکار خودم غرق بودم که یهو گوشیم زنگ خورد گوون بود
(علامت گوون ×)
+الو
×الو سالام خوبی
+سلام خوبم تو خوبی
×کجایی
+من؟ عمارت
×دست ارباب کیم رو بگیر پاشو بیا اینجا
+چرا ارباب ؟
×همینجوری
+چیزی شده ؟
×نه یه دورهمی گرفتیم ارباب کیم رو هم به عنوان دوستت بیار
+نمیشه نیام ؟ الان اصلا حوصله ندارم گوون
×جونکوکا خیلی وقته دور هم نبودیم بعد چند ماه قراره همو ببینیم خرابش نکن پاشو بیا هممون دلمون واست تنگ شده
+بزار ببینم ارباب چیمیگه بهت خبر میدم
×منتظرم خداحافظ
+بای
_کی بود ؟ هی ارباب ارباب میکردی
+رفتن ؟
_عوم
+گوون بود میگفت با تو برم مهمونی
_مهمونی ؟
۷.۹k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.