p6

p6
و بعدش بغلش کردم اونم بغلم کرد و گفت
_خیلی خب بیا بریم داخل
+باشه
_پیاده شو
&پیاده شدن و رفتن داخل خونه و ات شام رو گرم کرد(یادم نیست اگه تو پارت قبل ظهر بود ناهارو گرم کرده) و نشستن سر میز و شروع به خوردن کردن
+ته بنظرت میتونیم از پرورشگاه بیاریم؟..
_نه چون ازمایش میگیرن و میفهمن
+خب چیکار کنیم
_نمیدونم ی فکری براش میکنم
+فقط لطفا به اون فکر نکن چون من اصلا راضی نیستم
_یاا تو اصلا بزار من فکر کنم و بگم بعد
&شام خوردن و تموم شد و ات رفت تو اتاق و خوابید و ته هم داشت گیم میژد وقتی دید ات رفت تو اتاق اونم رفت پیشش و از پشت بغلش کرد
_بیب...
+میشه اینطوری صدام نزنی چون ذهنتو میخونم و از الان بدون قبول نمیکنم
_یاا خب چرا
+هنوز خیلی زوده
_پدرت میگه خیلی هم بموقع هست
+تو با بابام حرف زدی
_ن..نه تو جلسه گفت نشنیدی
+چرا مکث کردی
_یاا
+چرا با بابام حرف زدی باید اول با خودم درمیون میزاشتی
که یعدفعه
😜
شرط ۵۰ لایک بزارم؟