پرستار اوین پارت ۳

ویو جیمین:

دیگه نمیرم بار الان دیگه عاشق ا.ت هستم محاله خیانت کنم ولی اون هنوز بهم جواب بله رو نداده دل ماهم خوشه والا دیدم یونجون اومد داخل
یونجون:قربان
جیمین:بله چیزی شده
یونجون:قربان ۳ روز دیگه یه ماموریت دارین که باید دوهفته ای اونجا باشین چون آقای شین هم اونجا هستن و پدرتون گفته که بعد از کارتون برید پیششون کارتون داره انگار چیزه مهمی رو میخواست بگه
جیمین:باشه
آه الان با اوین چیکار کنم واییییییییییی راستی ا.ت هست به اون میگم که دوهفته مراقب اوین باشه پولشم میدم الان اینارو تموم کنم و زنگ بزنم به ا.ت شاید قبول نکنه ولی ارزش امتحان کردن رو داره


پایان ویو جیمین


ویو ا.ت


دنبال کار میگشتم که دیدم هیچ کی بهم کار نمیده ای خدایی من چرا این قدر بدبختم خیلی خسته شدم نمیدونستم چیکار کنم که به ذهنم رسید برم پیش پاریتا بهش پیام دادم
ا.ت:سلام پاریتا کجایی
پاریتا:سلام ا.ت داخل فروشگاه هستم
ا.ت:آها میخوام بیام پیشت
پاریتا:باشه بیا فعلا
ا.ت:فعلا بای
پایان مکالمه
رفتم پیش پاریتا نشستم باهاش حرف میزنم
ا.ت:میگم پیاریتا
پاریتا:جانم چیزی شده؟
ا.ت:تو این فروشگاه بزرگ رو خودت تنهایی اداره میکنی
پاریتا:آره خیلی سخته ولی به رئیسم گفتم که یکی رو استخدام کنه تا کارم سبک تر بشه گفته امروز میا
ا.ت:آها خیلیم عالی خب
پاریتا:از عشقت چه خبر
ا.ت:وایی باز شروع کردی هیچی داره زندگیه خودش رو میکنه منم دارم زندگیه خودم رو میکنم
پاریتا:چه جالب
داشتم با پاریتا حرف میزدم که دید جیمین زنگ زد جواب دادم
ا.ت:الو سلام خوبی
جیمین:ممنونم تو چطوری
ا.ت:خوبم
جیمین:ا.ت یه خواهشی ازت دارم
ا.ت:بگو خوشحال میشم کمک کنم
جیمین:سه روز دیگه ماموریت دارم و دوهفته ای نیستم میتونی مراقبش باشی
ا.ت:باشه البته چرا که نه قول میدم مثل چشام مراقبش باشم
جیمین:ممنونم فعلا بای
ا.ت:بای
قط کردم
پاریتا:کی بود
ا.ت:جیمین بود
پاریتا :چی گفت
ا.ت:گفت که سه روز دیگه ماموریت داره قراره اوین دو هفته پیشم باشه
پاریتا:آها
ا.ت:راستی رئیست اجازه نمیده با منو اوین وقت بگذرونی خوش میگذره
پاریتا:بهش میگم
ا.ت:خوبه من برم خرید
پاریتا:باهم بریم اشکالی نداره
ا.ت:نه خیلیم خوب جمع کن بریم(انگار قتل کردن)
پاریتا:اومدم خب بریم
ا.ت:بریم بستنی بخوریم
پاریتا:مگه بچه ای
ا.ت:چیکار کنم دوست دارم
پاریتا:یادم باشه وقتی جیمین اومد تورو بگیره بهش میگم هرشب بهت بستنی بده(نگاه های شیطانی)
ا.ت:حالم بهم خورد منحرف چی میگی چقدر تو منحرفی
پاریتا:میدونم
رفتیم خرید کردیم و شام خوردیم و رفتیم خونه
دیدگاه ها (۰)

جیمین

جیکوک

پرستار اوین پارت۲

خب دوستان این همون پیجیه که توش فعالیت میکنم ادامه فیک پرستار اوین رو اون جا بخونید پایین رو نگاه

مرگ بی پایان پارت ۲۹

پارت ۹۴ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط