لمس دستان توراچشم ترم کم دارد
لمس دستان توراچشم ترم کم دارد
دلم عمریست که بی روی تو ماتم دارد
بی تو ویرانم و احوال دلم بارانیست
امشب از اشک قلم دفتر دل نم دارد
زده ای بردل من زخم و ولی ترسی نیست
که دلم یاد تورا مونس و مرهم دارد
همه سهم دل از خاطره ها تنهائیست
نقش چشمان تو را حی و مجسم دارد
سیبی از یاد تو آویخته بر شاخه دل
تو همان وسوسه که حضرت آدم دارد
می زنم دست به انکار و ولیکن شعرم
بهررسوایی من عزم مصمم دارد...
دلم عمریست که بی روی تو ماتم دارد
بی تو ویرانم و احوال دلم بارانیست
امشب از اشک قلم دفتر دل نم دارد
زده ای بردل من زخم و ولی ترسی نیست
که دلم یاد تورا مونس و مرهم دارد
همه سهم دل از خاطره ها تنهائیست
نقش چشمان تو را حی و مجسم دارد
سیبی از یاد تو آویخته بر شاخه دل
تو همان وسوسه که حضرت آدم دارد
می زنم دست به انکار و ولیکن شعرم
بهررسوایی من عزم مصمم دارد...
۸۲۱
۰۱ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.