چنانم کرده ای عاشق که بی عشق تو ویرانم

چنانم کرده ای عاشق که بی عشق تو ویرانم
تویی روحم تویی جانم تویی پیدا و پنهانم

برای دیدن رویت ز هر خوابی گریزانم
تویی سر چشمه امید و درد و درمانم

نگر بر قلب بیمارم ببین این جسم بی جانم
بیا سویم چو میدانی تویی سوی دو چشمانم
دیدگاه ها (۳)

آمیخته ست نوش تو با نیشخند هاتا دور باشد از تن بکـــرت گـــز...

لمس دستان توراچشم ترم کم دارددلم عمریست که بی روی تو ماتم دا...

”تو“ ..دنیای صدایی ...!آن لحظه که سازِ ..."نفس"ت ....کوک کند...

توبیا، دنیای من باتوتماشایی شودگر نیایی من وجودم پر ز رسوایی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط