پیشبند و دور کمرش گره زد و کنارم وایستاد دستم و گرفت و ...
"𝙼𝙰𝙵𝙸𝙰 𝚆𝙰𝙸𝙵"
"𝙿𝙰𝚁𝚃_𝟷𝟷"
پیشبند و دور کمرش گره زد و کنارم وایستاد ، دستم و گرفت و گذاشت رو دستهی چاقو
دستاش دور کمرم حلقه شد و انگشتاش از پشت دستم رد شد ، خیلی آروم فشار داد
تهیونگ ــــ خوب نگاه کن ، پیاز و این جوری و آروم خورد میکنیم تا زیاد آبش در نیاد (استغفرالله😐)
بوی پیاز تند رفت تو دماغم و اشکم دراومد
ــــ آخ چشمم سوخت
خندید و با شستش اشکم و پاک کرد
تهیونگ ــــ اشکال نداره تازه اولشه
تو همون حالتی که بودیم پیازا رو ریز ریز کرد
بعد سیرا رو با پشت چاقو کوبید و پوستشون و درآورد
یه تابهی بزرگ گود رو گذاشت رو گاز ، کره رو انداخت توش و صبر کرد تا کف کنه
بوی کرهی ذوبشده تو کلبه پیچید ، سیرا رو ریخت تو تابه که صدای جلز و ولزشون بلند شد و عطرش دیوونهم کرد
تهیونگ ــــ سیر باید طلایی بشه نه بسوزه ، ببین این رنگ دقیقاً مثل چشماته
ــــ زبون باز
بلند و مستانه خندید ، بعد خامه رو اضافه کرد و آرد رو الک کرد ، توش و با ویسک هم زد تا گلوله نشه
پنیر پارمزان رنده شده رو کمکم ریخت و مدام هم زد ، نمک ، فلفل سیاه تازهساب و یه کم جوز هندی رنده کرد و آخر سر یه مشت ریحون تازه خردشده ، سس غلیظ و کرمی شد ، انگار مخملی شده بود
تهیونگ ــــ حالا نوبت پاستاست
یه قابلمهی بزرگ آب جوشوند ، نمک ریخت توش و پاستای فتوچینی رو ریخت
یه چنگال دستم داد و خودش مچ دستم و گرفت و هم زد تا به هم نچسبه
من فقط وایستاده بودم و نگاه میکردم و به قولی داشتم سعی میکردم یه چی یاد بگیرم
تهیونگ ــــ بیا تست کن
یه دونه پاستا برداشت ، فوت کرد و گذاشت تو دهنم ،نه سفت بود نه شل ، آمادهی آماده
ــــ اوممم عالیه
تهیونگ ــــ انگار یکی اینجا بدجوری خوشش اومده ، حالا سس و بریزیم روش و تمام
پاستا رو آبکش کرد ، یه کم آب پاستا نگه داشت و ریخت تو سس (دوباره استغفرالله😑)
پاستا رو اضافه کرد و با انبر هم زد تا سس به خوردش بره ، یه بشقاب گود برداشت ، پاستا رو مارپیچ پیچید توش و روش پنیر بیشتر رنده کرد
تهیونگ ــــ و تمام
ــــ وای چه رنگ و لعابی داره
تهیونگ ــــ بله دیگه هنر دست منه دیگه
پشت چشمی نازک کردم که گفت :
تهیونگ ــــ و خانمم
"𝙱𝙻𝙰𝙲𝙺 𝙶𝙾𝙳𝙳𝙴𝚂𝚂"
"𝙿𝙰𝚁𝚃_𝟷𝟷"
پیشبند و دور کمرش گره زد و کنارم وایستاد ، دستم و گرفت و گذاشت رو دستهی چاقو
دستاش دور کمرم حلقه شد و انگشتاش از پشت دستم رد شد ، خیلی آروم فشار داد
تهیونگ ــــ خوب نگاه کن ، پیاز و این جوری و آروم خورد میکنیم تا زیاد آبش در نیاد (استغفرالله😐)
بوی پیاز تند رفت تو دماغم و اشکم دراومد
ــــ آخ چشمم سوخت
خندید و با شستش اشکم و پاک کرد
تهیونگ ــــ اشکال نداره تازه اولشه
تو همون حالتی که بودیم پیازا رو ریز ریز کرد
بعد سیرا رو با پشت چاقو کوبید و پوستشون و درآورد
یه تابهی بزرگ گود رو گذاشت رو گاز ، کره رو انداخت توش و صبر کرد تا کف کنه
بوی کرهی ذوبشده تو کلبه پیچید ، سیرا رو ریخت تو تابه که صدای جلز و ولزشون بلند شد و عطرش دیوونهم کرد
تهیونگ ــــ سیر باید طلایی بشه نه بسوزه ، ببین این رنگ دقیقاً مثل چشماته
ــــ زبون باز
بلند و مستانه خندید ، بعد خامه رو اضافه کرد و آرد رو الک کرد ، توش و با ویسک هم زد تا گلوله نشه
پنیر پارمزان رنده شده رو کمکم ریخت و مدام هم زد ، نمک ، فلفل سیاه تازهساب و یه کم جوز هندی رنده کرد و آخر سر یه مشت ریحون تازه خردشده ، سس غلیظ و کرمی شد ، انگار مخملی شده بود
تهیونگ ــــ حالا نوبت پاستاست
یه قابلمهی بزرگ آب جوشوند ، نمک ریخت توش و پاستای فتوچینی رو ریخت
یه چنگال دستم داد و خودش مچ دستم و گرفت و هم زد تا به هم نچسبه
من فقط وایستاده بودم و نگاه میکردم و به قولی داشتم سعی میکردم یه چی یاد بگیرم
تهیونگ ــــ بیا تست کن
یه دونه پاستا برداشت ، فوت کرد و گذاشت تو دهنم ،نه سفت بود نه شل ، آمادهی آماده
ــــ اوممم عالیه
تهیونگ ــــ انگار یکی اینجا بدجوری خوشش اومده ، حالا سس و بریزیم روش و تمام
پاستا رو آبکش کرد ، یه کم آب پاستا نگه داشت و ریخت تو سس (دوباره استغفرالله😑)
پاستا رو اضافه کرد و با انبر هم زد تا سس به خوردش بره ، یه بشقاب گود برداشت ، پاستا رو مارپیچ پیچید توش و روش پنیر بیشتر رنده کرد
تهیونگ ــــ و تمام
ــــ وای چه رنگ و لعابی داره
تهیونگ ــــ بله دیگه هنر دست منه دیگه
پشت چشمی نازک کردم که گفت :
تهیونگ ــــ و خانمم
"𝙱𝙻𝙰𝙲𝙺 𝙶𝙾𝙳𝙳𝙴𝚂𝚂"
- ۴.۰k
- ۰۲ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط