میدانستم تهش می بازم

‌میدانستم تهش می بازم!
اما باز هم اصرار داشتم ادامه دهم
دلیلی نداشت
جز دوست داشتنت
فقط میخواستم تمام تلاشم را کنم
تا در زندگیت بمانم
تا با تو عاشقی را تجربه کنم
من پرتلاش ترین بازنده بودم
از همان هایی که آخر بازی
می مانند به برنده باید مقام بهترین بازیکن را بدهند
یا به بازنده !
دیدگاه ها (۲)

قفسدل من است !و دلتنگی پرنده‌ای ست که پر نمی‌کشد از این قفس....

مهم نیستکه آدم هاچگونه اندمهم نیستجواب سلامت را میدهند یانهت...

‌دوست داشتن، هیچ‌وقت "زورکی نبوده و نیست"نمی‌توانی با مهربان...

#داستان_شب.. گویند شیخ ابو سعید ابوالخیر چند درهم اندوخته بو...

شبی ک ولم کردی...اون شب بارون میبارید...یوری با قیافه ای شوک...

اوایی از گذشته بخش اول:  خاطرات زندگی با یک دکتر روانی. 001 ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط