پارت پنجم. رد پا
اسنیپ: تاحالا همچین کسی ندیدم! دومین کسی بود که اینو به من میگفت اما ادلر: حالا چرا منو اینجا اوردی؟ اسنیپ: برای تنبیه تنبیه این شکلیه؟ اسنیپ: خیلی خب حالا نوشیدنیت رو بخور
نگاهی به لیوان انداختم چرا اصرار داری اینو بخورم؟ اها داخلش ی معجونی چیزی ریختی نه؟ مردمک چشماش گرد شد معلوم بود تعجب کرده اسنیپ: از کجا فهمیدی؟ تو منو یاد خودم میندازی. فهمیدم توش معجون حقیقته! اسنیپ: خب اره دنبال چی هستی؟ اسنیپ: حقیقت! خیلی خب بپرس. اسنیپ: تو واقعا کی هستی؟ هه معلومه که من اما ادلر هستم!
اسنیپ: منظورم پدر مادرته. سرم رو پایین انداختم و میدونی که من بعد از اینکه خونه مادر پدرم مورد حمله قرار گرفت و اونا مردن من تو پرورشگاه بزرگ شدم اسنیپ: باشه دیگه میتونی بری! خداحافظ. خیلی مشکوک بود دیگه نیمه شب بود و خیلی وقت اونجا بودم تمام سعی خودمو کردم اروم راه برم تا کسی بیدار نشه تا وارد سالن اسلیترین شدم هموم پسر اوم اره اسمش دراکو بود سلام کردم و اون جلو اومد دراکو:حتما خیلی ناراحتی. چی اره اره
نمیتونستم بهش بگم چون فوری مشکوک میشد دراکو: عیب نداره حالا برو بخواب دیر وقته باشه
روز بعد......
نگاهی به لیوان انداختم چرا اصرار داری اینو بخورم؟ اها داخلش ی معجونی چیزی ریختی نه؟ مردمک چشماش گرد شد معلوم بود تعجب کرده اسنیپ: از کجا فهمیدی؟ تو منو یاد خودم میندازی. فهمیدم توش معجون حقیقته! اسنیپ: خب اره دنبال چی هستی؟ اسنیپ: حقیقت! خیلی خب بپرس. اسنیپ: تو واقعا کی هستی؟ هه معلومه که من اما ادلر هستم!
اسنیپ: منظورم پدر مادرته. سرم رو پایین انداختم و میدونی که من بعد از اینکه خونه مادر پدرم مورد حمله قرار گرفت و اونا مردن من تو پرورشگاه بزرگ شدم اسنیپ: باشه دیگه میتونی بری! خداحافظ. خیلی مشکوک بود دیگه نیمه شب بود و خیلی وقت اونجا بودم تمام سعی خودمو کردم اروم راه برم تا کسی بیدار نشه تا وارد سالن اسلیترین شدم هموم پسر اوم اره اسمش دراکو بود سلام کردم و اون جلو اومد دراکو:حتما خیلی ناراحتی. چی اره اره
نمیتونستم بهش بگم چون فوری مشکوک میشد دراکو: عیب نداره حالا برو بخواب دیر وقته باشه
روز بعد......
۴.۷k
۲۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.