می روم من مدتی تا با خودم خلوت کنم

می روم من مدتی تا با خودم خلـــــــوت کنم

باقی عمرم تلف در کنج این عــــــــــزلت کنم

من گدای عشقم و کشکولم از بی مهری ات

پر شده، باید به این بیگانگی عـــــــــادت کنم

چون کبوتر پر کشم من تا ســــــــــــر ایوان تو

جای تو با خشت خشت خانه ات صحبت کنم

جا نمازم پهـــــن کردم چون که دلتنگت شدم

تا خدا بهر وســــــــــاطت بین مان دعوت کنم

تا فراموشت کنم، تکبیـــــــــرة الاحــــــــرام را

گویم و هی توبه در پایان هر رکـــــــــعت کنم

باز شیطان گویدم، خطی بکش بر خاطــــرش

عشق تو باعث شده بر هر قلم لعـــــنت کنم

خاطراتت می کشد آخــــــر مرا، بایــــــــد دگر

فکـر پایان دادن تـک تـاک این ســـــــاعت کنم
دیدگاه ها (۱)

آمدی ،دیرآمدی من کوله ام رابسته امعزم رفتن دارم و از عاشقی ب...

از آن دمی که گرفتم تو را در آغوشمهنوز پیرهنم را ، نشُسته می ...

تو را آن گونه می‌خواهم که باغی باغبانش راشبیه مادر پیری که م...

همیشه تو بن بست زندگی همه برمیگردن سراغ عشق اولشون!اما چه سخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط