می شود کسی را آنقدر بخواهی
می شود کسی را آنقدر بخواهی
که بخاطر خودش از او بگذری؟!
کسی که جانت به جانِ او بند باشد...
کسی که تمام ماه ها و سالها انتظارِ بودنش را می کشی...
کسی که هزار بار درخیالت با او حرف می زنی... با او زندگی می کنی... اما به او که میرسی سکوت میکنی ، سرت را پایین می اندازی و جوری بی تفاوت از کنارش رد میشوی که شک نکند،برای تو عزیزترین آدمِ این دنیاست...
یکی به من بگوید... می شود از چنین موجودی دور بود؟!
ازکسی که ...هیچ کسی مثل او نخواهد بود...!
و...من ... یکی از این جانِ دل ها دارم...
آنقدر می خواهمش... که به خاطر شادی اش ... از او دور می مانم...
آنقدر برایم ارزش دارد که با تمام عذابِ نبودنش کنار می آیم... درتنهایی ام فرو می روم تا او کنارِ من ...تنها نباشد!
از دوری اش بغض می کنم.. اشک می ریزم... تا مبادا با بودنم قطره اشکی بر گونه هایِ نازنینش بنشیند...
خدا کند ذره ای حتی... عاشقم نشده باشد...
عشق ...خیلی درد دارد... حیف است که او درد بکشد...
خدانکند...خدانکند که او عاشق شده باشد!! او برای این عذاب ها خیلی حیف است...
و...من...
از او دور می مانم... اما همیشه از تمامِ دورهایِ جهان مراقبش خواهم بود...!
بعد از من... این همه خواستنم را در تاریخ بنویسید ...تا بدانند هنوز هم میتوان ... به معنایِ واقعی ...عاشق بود!!
هنوز هم می توان یکی را بیشتر از خود، دوست داشت...!
و ...عشق....
حکایتی متناقض... که هیچ کدامتان نخواهید فهمید....!
هیچ کدامتان....!
که بخاطر خودش از او بگذری؟!
کسی که جانت به جانِ او بند باشد...
کسی که تمام ماه ها و سالها انتظارِ بودنش را می کشی...
کسی که هزار بار درخیالت با او حرف می زنی... با او زندگی می کنی... اما به او که میرسی سکوت میکنی ، سرت را پایین می اندازی و جوری بی تفاوت از کنارش رد میشوی که شک نکند،برای تو عزیزترین آدمِ این دنیاست...
یکی به من بگوید... می شود از چنین موجودی دور بود؟!
ازکسی که ...هیچ کسی مثل او نخواهد بود...!
و...من ... یکی از این جانِ دل ها دارم...
آنقدر می خواهمش... که به خاطر شادی اش ... از او دور می مانم...
آنقدر برایم ارزش دارد که با تمام عذابِ نبودنش کنار می آیم... درتنهایی ام فرو می روم تا او کنارِ من ...تنها نباشد!
از دوری اش بغض می کنم.. اشک می ریزم... تا مبادا با بودنم قطره اشکی بر گونه هایِ نازنینش بنشیند...
خدا کند ذره ای حتی... عاشقم نشده باشد...
عشق ...خیلی درد دارد... حیف است که او درد بکشد...
خدانکند...خدانکند که او عاشق شده باشد!! او برای این عذاب ها خیلی حیف است...
و...من...
از او دور می مانم... اما همیشه از تمامِ دورهایِ جهان مراقبش خواهم بود...!
بعد از من... این همه خواستنم را در تاریخ بنویسید ...تا بدانند هنوز هم میتوان ... به معنایِ واقعی ...عاشق بود!!
هنوز هم می توان یکی را بیشتر از خود، دوست داشت...!
و ...عشق....
حکایتی متناقض... که هیچ کدامتان نخواهید فهمید....!
هیچ کدامتان....!
- ۸۱۵
- ۱۹ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط