زنگ بزن
زنگ بزن
بُگذار دلخوش همین صدای بم و گرفته باشم
زنگ بزن
یک پیام هم کافی ست
از خودت در من نشانی جابُگذار
در ذهن مغشوشم
در قلب پراز دردم
در چشمانی که بی دلیل می بارند
در دستانم
که تا یادت می افتم می لرزند
از خودت به یادگار برایم یک چیز بگذار
تا در خاطرات در کنار تُ آرام شوم
این هجوم مرگ آسا از خاطرات برای جسم ظریف و بی جانم
قابل تحمل نیست
باورکن
چشم هایم آنقدر باریده
که لابلای مژگانم شوره گل زده
دیگر رمقی برایم نمانده
حتی دستانم جانی ندارند برای نوشتن
احساسم میگوید
که امشب به تمام
نداشته هایم پایان می دهم
و در آغوش حسرت جان میدهم
و یک بار دیگر کنار تو در این خیال های لعنتی هم قدم خواهم شد
بُگذار دلخوش همین صدای بم و گرفته باشم
زنگ بزن
یک پیام هم کافی ست
از خودت در من نشانی جابُگذار
در ذهن مغشوشم
در قلب پراز دردم
در چشمانی که بی دلیل می بارند
در دستانم
که تا یادت می افتم می لرزند
از خودت به یادگار برایم یک چیز بگذار
تا در خاطرات در کنار تُ آرام شوم
این هجوم مرگ آسا از خاطرات برای جسم ظریف و بی جانم
قابل تحمل نیست
باورکن
چشم هایم آنقدر باریده
که لابلای مژگانم شوره گل زده
دیگر رمقی برایم نمانده
حتی دستانم جانی ندارند برای نوشتن
احساسم میگوید
که امشب به تمام
نداشته هایم پایان می دهم
و در آغوش حسرت جان میدهم
و یک بار دیگر کنار تو در این خیال های لعنتی هم قدم خواهم شد
- ۱.۳k
- ۱۹ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط