تک پارتی از جین
تک پارتی از جین
علامت ها
پسر ها
* جین
، فیلیکس
دختر ها
_ ا.ت
« نوا
_ داشتم روی پلی که کنار برج بود قدم میزدم که یهو یه پسر خیلی جذاب بهم تنه زد و تمام وسایلم ریخت رو زمین
* وای خدای من واقعا متاسفم از عمد نبود
_ ن ن ن نه اشکالی نداره
* خیلی متاسفم چطور میتونم کمکت کنم ؟
* راستی اسم من جین هست اسم تو چی
_ اممم ا.ت
* چه اسم قشنگی داری خانوم ا.ت
_ ام ا.ت صدام کن
_ همینطور که محو زیباییش شده بودم
یهوبهمگفت که میتونم شمارتو داشته باشم منم بدون چک و چونه گفتم بله
_ منو برای تولدش دعوت کرد
فورا زنگ زدم به فیلیکس
_ الو فیلیکس
، الو سلام ات
_ سلام فیلیکس حالت چطورع
، هعی خوبم تو چی ؟؟؟
_ منم خوبم مرسی
فیلیکس حدس بزن چی شده
، ها چی شده ؟؟
_ با یه پسر آشنا شدمواقعا خوشگله خیلی ازش خوشم اومد
، واقعا
_ آره
، ا.ت من مامانم صدام میکنه باید برم
_ باشه خداحافظ
، خداحافظ
، هعی منم هیچوقت نتونستم حسم رو نسبت به ا.ت بگممن از ا.ت ازش خوشم میومد ولی نمیتونستم بهش بگم
هعی من احمق رو بگو که فکر میکردما.ت از منخوشش میاد
فردا شد
، الو نوا
« الو سلام فیلیکس چی شده ؟؟
، ا.ت با به نفر وارد رابطه شد
«چرا حست رو نسبت به ا.ت نگفتی فیلیکس
، نه نوا بزار خودش راحت باشه من دوست ندارم کسی منوبا زور دوست داشته باشه
« خودت میدونی ولی بعدا حتما حست رو بهش بگو
، نههههه نمیخوام چرا متوجه نمیشی
« باشه فیلیکس آرومباش
، من آرومم این تویی که داری چرند میگی
گوشی رو قطع کرد
« الو الو فیلیکسس
_ رفتم تولد خیلی بهم خوش گذشت
جین اون شب بهم درخواست کاپل (دوست دختر )رو داد و منم قبول کردم
همچی خیلی سریع داشت پیش میرفت و الان حدود ۲ سال از این قضیه میگزره من و جین باهم ازدواجکردیم الان یه کوچولو تو شکمم دارم
فیلیکس ونواهم همینطور
از اونموقع فقت همین یادمه همینی که یادممونده بود قشنگ ترین بود
پایان
علامت ها
پسر ها
* جین
، فیلیکس
دختر ها
_ ا.ت
« نوا
_ داشتم روی پلی که کنار برج بود قدم میزدم که یهو یه پسر خیلی جذاب بهم تنه زد و تمام وسایلم ریخت رو زمین
* وای خدای من واقعا متاسفم از عمد نبود
_ ن ن ن نه اشکالی نداره
* خیلی متاسفم چطور میتونم کمکت کنم ؟
* راستی اسم من جین هست اسم تو چی
_ اممم ا.ت
* چه اسم قشنگی داری خانوم ا.ت
_ ام ا.ت صدام کن
_ همینطور که محو زیباییش شده بودم
یهوبهمگفت که میتونم شمارتو داشته باشم منم بدون چک و چونه گفتم بله
_ منو برای تولدش دعوت کرد
فورا زنگ زدم به فیلیکس
_ الو فیلیکس
، الو سلام ات
_ سلام فیلیکس حالت چطورع
، هعی خوبم تو چی ؟؟؟
_ منم خوبم مرسی
فیلیکس حدس بزن چی شده
، ها چی شده ؟؟
_ با یه پسر آشنا شدمواقعا خوشگله خیلی ازش خوشم اومد
، واقعا
_ آره
، ا.ت من مامانم صدام میکنه باید برم
_ باشه خداحافظ
، خداحافظ
، هعی منم هیچوقت نتونستم حسم رو نسبت به ا.ت بگممن از ا.ت ازش خوشم میومد ولی نمیتونستم بهش بگم
هعی من احمق رو بگو که فکر میکردما.ت از منخوشش میاد
فردا شد
، الو نوا
« الو سلام فیلیکس چی شده ؟؟
، ا.ت با به نفر وارد رابطه شد
«چرا حست رو نسبت به ا.ت نگفتی فیلیکس
، نه نوا بزار خودش راحت باشه من دوست ندارم کسی منوبا زور دوست داشته باشه
« خودت میدونی ولی بعدا حتما حست رو بهش بگو
، نههههه نمیخوام چرا متوجه نمیشی
« باشه فیلیکس آرومباش
، من آرومم این تویی که داری چرند میگی
گوشی رو قطع کرد
« الو الو فیلیکسس
_ رفتم تولد خیلی بهم خوش گذشت
جین اون شب بهم درخواست کاپل (دوست دختر )رو داد و منم قبول کردم
همچی خیلی سریع داشت پیش میرفت و الان حدود ۲ سال از این قضیه میگزره من و جین باهم ازدواجکردیم الان یه کوچولو تو شکمم دارم
فیلیکس ونواهم همینطور
از اونموقع فقت همین یادمه همینی که یادممونده بود قشنگ ترین بود
پایان
۴.۴k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.