تن های هرزه را سنگسار می کنند

تن های هرزه را سنگسار می کنند
غافل از اینکه
شهر پر از فاحشه های مغزی است
و کسی نمی داند
که مغزهای هرزه ویرانگر تر هستند
تا تن های هرزه ...
دیدگاه ها (۵)

هرشب ساعتِ۸ تنهایی میومد کافه و میشِست اون کنج و شروع میکرد ...

بودلر در یکی از اشعار منثورش*، ماجرای برخورد عجیبش با یک تهی...

شاید یک شخص،آن‌قدر که میل به درک شدن دارد،میل به دوست داشته ...

مردانی که صبح تا شب پیوسته با کارمندان ، مشتریان ،ماموران تد...

-شبونخلستانوچاههایپرازآب ،درداینیکبیترافقطعلی...

-صدای گریه ی کودکی می آمد... دختر جوانی آمد کودک را در آغوش...

پر کن گوش تمامپروانه های شهر را از عطرت،دلم می خواهدبوی #تو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط