معجزه عشق
معجزه عشق
از زبان دوت
دایانا داشت بیشتر قرمز میشد منم ترسیدم و گفتم : خوبی خواهر ....
دایانا :فقط...اینجا..خیلی..گرمه...خیلی..اصلا...جو..خوبی....نداره ....وگرنه...حالم خوبه
دوت : آها.....دیگه بهتره بریم دایانا
دایانا : ارههه
دوت : خواستم بهت هست دختره زشت
کاترینا هم برای دوت زبون در آورد
ذهن دوت : سلول به سلول دوت از تو متنفره کاترینااااااا
سر کلاس رقتیم
یهو ویلیام اومد و گفت : بابت رفتار بچهگانه خواهرم معذرت میخوام
دایانا : خواهرت خیلی بی ادب و گستاخه
دوت : ولی خودت خیلی آقا هستی
ویلیام ( قرمز شدن ) : ممنونم دوت ساما
دایانا : ولی نه در اون هدی که دوت فکر میکنه
دوت : خواهر
دایانا : چیه؟
دوت : هیچی
ویلیام : با اجازه دوت یاما و دایانا ساما
ذهن کاترینا : ویلیام خیلی اوسکله که به اون دوتا میگه ساما......بی ارزشن اونا
دایانا : خفه شو کاترینا
کاترینا : من که چیزی نگفتم
ذهن دایانا : بهتره که آروم باشم وگرنه میفهمه که ذهن خوانم ...خدایا
دایانا : هیچیییییی نگوووو فقط
ذهن کاترینا : بالا خونه رو اجاره داده این دایانا خنگ....ازت متنفرم دوت متنفرم متنفرم متنفرم متنفرم
ذهن دایانا : بلاخره حالت رو میگیرم
دوت :دوت فدات شه دایانا آروم باش
دایانا : خدا نکنه
دوت : ها...معلم هم اومد
کلاس تموم شد رفتیم خوبه مامان اومد جلومون و گفت
آنیا : روز اول مدرسه خوب بود
دایانا : اصلأ
دامیان : چرا
دوت و دایانا هم ماجرا دو تعریف کردن
ذهن دامیان : هه....آنیا درست میگه دایانا عاشقه
دوت : اون پسره دایانا یادت میاد خیلی آقا بود
دیدم دوباره دایانا قرمز شد
آنیا : خوبی دخترم
دایانا : من از اون پسر متنفرممممممم
ذهن دایانا : ولی قلبم یک چیز دیگه میگه....اییییییی
دوت : باشه دیگه
دامیان : خب بریم تکالیفتون رو انجام بدین
( شب موقع خواب )
از زبان دامیان
کمی من و آنیا مست کرده بودیم دوت و دایانا هم خوابیده بودن با خودم گفتم خوب میشه که دوباره اون کار رو انجام بدم
هیچ صدای جیغ دایانا اومد
آنیا : دخترمممم
رفتیم دیدیم که دوت خون آشام شده
من از پشت گرفتم دوت رو بعدش آنیا هم زخم روی دست دایانا رو بست
من هم کمی خون به دوت دادم که دوباره کاری نکنه انگار واقعا خوناشام بودن من رو به ارث برده برده بود
دوت و دایانا و خوابوندیم تا رفتم کرم بریزم به آنیا دیدم که خوابش برده منم کنارش دراز کشیدم با خودم گفتم بهتره فردا به خوناشام بودن دوت فکر کنم الان بخوابم ..
پایان این پارت
از زبان دوت
دایانا داشت بیشتر قرمز میشد منم ترسیدم و گفتم : خوبی خواهر ....
دایانا :فقط...اینجا..خیلی..گرمه...خیلی..اصلا...جو..خوبی....نداره ....وگرنه...حالم خوبه
دوت : آها.....دیگه بهتره بریم دایانا
دایانا : ارههه
دوت : خواستم بهت هست دختره زشت
کاترینا هم برای دوت زبون در آورد
ذهن دوت : سلول به سلول دوت از تو متنفره کاترینااااااا
سر کلاس رقتیم
یهو ویلیام اومد و گفت : بابت رفتار بچهگانه خواهرم معذرت میخوام
دایانا : خواهرت خیلی بی ادب و گستاخه
دوت : ولی خودت خیلی آقا هستی
ویلیام ( قرمز شدن ) : ممنونم دوت ساما
دایانا : ولی نه در اون هدی که دوت فکر میکنه
دوت : خواهر
دایانا : چیه؟
دوت : هیچی
ویلیام : با اجازه دوت یاما و دایانا ساما
ذهن کاترینا : ویلیام خیلی اوسکله که به اون دوتا میگه ساما......بی ارزشن اونا
دایانا : خفه شو کاترینا
کاترینا : من که چیزی نگفتم
ذهن دایانا : بهتره که آروم باشم وگرنه میفهمه که ذهن خوانم ...خدایا
دایانا : هیچیییییی نگوووو فقط
ذهن کاترینا : بالا خونه رو اجاره داده این دایانا خنگ....ازت متنفرم دوت متنفرم متنفرم متنفرم متنفرم
ذهن دایانا : بلاخره حالت رو میگیرم
دوت :دوت فدات شه دایانا آروم باش
دایانا : خدا نکنه
دوت : ها...معلم هم اومد
کلاس تموم شد رفتیم خوبه مامان اومد جلومون و گفت
آنیا : روز اول مدرسه خوب بود
دایانا : اصلأ
دامیان : چرا
دوت و دایانا هم ماجرا دو تعریف کردن
ذهن دامیان : هه....آنیا درست میگه دایانا عاشقه
دوت : اون پسره دایانا یادت میاد خیلی آقا بود
دیدم دوباره دایانا قرمز شد
آنیا : خوبی دخترم
دایانا : من از اون پسر متنفرممممممم
ذهن دایانا : ولی قلبم یک چیز دیگه میگه....اییییییی
دوت : باشه دیگه
دامیان : خب بریم تکالیفتون رو انجام بدین
( شب موقع خواب )
از زبان دامیان
کمی من و آنیا مست کرده بودیم دوت و دایانا هم خوابیده بودن با خودم گفتم خوب میشه که دوباره اون کار رو انجام بدم
هیچ صدای جیغ دایانا اومد
آنیا : دخترمممم
رفتیم دیدیم که دوت خون آشام شده
من از پشت گرفتم دوت رو بعدش آنیا هم زخم روی دست دایانا رو بست
من هم کمی خون به دوت دادم که دوباره کاری نکنه انگار واقعا خوناشام بودن من رو به ارث برده برده بود
دوت و دایانا و خوابوندیم تا رفتم کرم بریزم به آنیا دیدم که خوابش برده منم کنارش دراز کشیدم با خودم گفتم بهتره فردا به خوناشام بودن دوت فکر کنم الان بخوابم ..
پایان این پارت
۴.۵k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.