آرم وقتی وارد شدم با هیجان سلام کردم و چندتا تعریف عا

آرمي : وقتی وارد شدم، با هیجان سلام کردم و چندتا تعریف عاشقونه از هوپ‌نیم گفتم. اونقدر خندید که نفسش بند اومد، و من فقط محو لبخندش بودم.

با شیطنت ازش پرسیدم درباره دختری که ۱۰ سال کوچیک‌تره چه فکری می‌کنه، و وقتی گفتم متولد ۲۰۰۴م، تعجب کرد و گفت خیلی جالبه که هنوز طرفدارای جوون و وفاداری داره. گفتم دوست دارم وقتی بی‌تی‌اس برمی‌گردن، تو Killing Voice اجرا کنن، و اون گفت اینو با اعضا درمیون می‌ذاره.

پرسیدم حیون خونگی دیگه‌ای جز میکی داره یا نه، که گفت نه… ولی درست همون موقع زمانمون تموم شد.

با وجود استرسم، تونستم حرف دلمو بزنم و به خودم افتخار کردم. اون روز هوبی مشکی‌پوش و خیلی شیک بود، اما چیزی که بیشتر از همه تو ذهنم موند، لبخند قشنگ و بی‌نهایت مهربونش بود. بعد از ۱۲ سال هنوز همون فرشته‌ی همیشگیه.

آرمي : من بلد نیستم ویدئو ادیت کنم ولی چیزی که تو چشمام مونده، لبخند قشنگ هوسوکه... یه لبخند که انگار از جنس نوره، از جنس آرامشه. وقتی می‌بینم اون خوشحاله، انگار دنیام روشن میشه. برام فقط همین مهمه، که دلش آروم باشه و بخندهآرمي : وقتی بالاخره وصل شدیم، هوبی با یه صندلی تنها و یه اتاق خالی روبرو شد و صورتش پر از تعجب بود!
کی می‌خواد ببینه جیهوپ چطور از نبود طرفدارا تو صفحه‌ش مات و مبهوت شده؟!
من هم داشتم خم می‌شدم که نیش پشه رو نگاه کنم که دیدم ناگهان ارتباط برقرار شدهوبی: نانا رو خیلی دوس دارم! (راستش، سم این پست رو نوشته)
آرمي: واقعا؟ داری شوخی می‌کنی یا جدی میگی؟
آرمي: هه، یه کم هر دو!
هوبی: خب، وقت من تموم شد دیگه!
آرمي: پس خدا نگهدار!
هوبی: اونجا خونه‌ی توئه؟
آرمي: آره، اینجا خونه‌ من هست.

دیدگاه ها (۰)

آرمی : می‌تونی منو با یکی از اعضای بی‌تی‌اس آشنا کنی؟هوبی : ...

اسلاید دو چک

یه آرمي دیگه هم تعریف کرد که موقع صحبت با هوبي، اون رو از اج...

هوبي : سلام به همتون!خب... چی باید براتون بنویسم؟ بذار ببینم...

وسط یه بازار شلوغ خیلی اتفاقی چشمامون بهم قفل شد... پلک نزد،...

آدم های صبور..،یه خصوصیت عجیب دارن،بی نهایت لبخند می زنن ......

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط