زندگی جدید
زندگی جدید
(صبح)
ویو هانا
از خواب بلند شدم و رفتم دست و صورتم رو شستم و نشستم یچیزی خوردم و دوباره رفتم تو اتاقم و دراز کشیدم تا دوباره جیسونگ اومد تو ذهنم سریع بلند شدم و یه لباس پوشیدم و رفتم شرکت و رفتم تو و همه جا رو گشتم اما هیجا نبود و از شرکت رفتم بیرون جلوی شرکت یه نیمکت بود اونجا نشستم تا شاید جیسونگ بیاد حدود یک ساعت اونجا نشستم اما اصلا نیومد نمیدونستم دیگه باید کجا پیداش میکردم نه شمارش رو داشتم نه ادرس خونش رو بیخیال شدم و رفتم خونه و بعد از ظهر هم دوباره حاظر شدم و رفتم شرکت و همه جا رو گشتم اما نبود و دوباره از شرکت اومدم بیرون و چند دقیقه نشستم اما بازم مثل صبح نیومد و رفتم خونه تا شب هزار بار رفتم شرکت اما ندیدمش روی نیمکت نشسته بودم که یه صدایی اومد و به خودم اومدم
×اینجا چیکار میکنی
هانا: هیچی فقط اومدم دنبالت باهم بریم
×از کی تاحالا
هانا:*لبخند*بریم
خیلی حالم گرفته بود امروز اولین روزی بود که اصلا ندیدمش حتی از دور باید میدیدمش اما نشد رسیدیم خونه و اشتها نداشتم و خیلی غذا نخوردم و رفتم بالا تو اتاقم و خوابیدم به امید اینکه شاید فردا دیدمش
(صبح)
با بیحالی از خواب بلند شدم و رفتم پایین و نشستم یچیزی خوردم
_ازدیروز یه حالی
+یکی هست باید ببینمش ولی نیست
_یعنی چی
هانا: یعنی موقه ای که انتظار ندارم همونجایی که من هستم باشه هست اما موقه ای که انتظار دارم همونجایی که من هستم باشه نیست
_ببینم نکنه عاشق شدی
هانا: عشق کیلو چنده
_برو یه اب به صورتت بزن رنگت پریده
هانا: اگه امروز با هانا برم بیرون حتما میبینمش
_کجا
هانا: میرم بیرون
رفتم بالا و به میسو زنگ زدم و بعد از چند تا بوق بالاخره برداشت
_الو چیشده
+میایی بریم بیرون
_کجای بیرون
+هرجا فقط بریم بیرون
_اوکی
سریع حاظر شدم و رفتم پایین و یک دقیقه میسو اومد و سوار شدیم رو رفتیم
میسو: خب کجا بریم
هانا: بریم شرکت
میسو: چی
هانا: میگم برو شرکت
میسو: باش
(شرکت)
میسو: چیزی شده انقدر عجله داری
هانا: هیچی نگو فقط دنبالم بیا
میسو: دارم میام چرا انقدر سریع راه میری
میسو: هانا وایسا بابات
هانا: سلام
×شد یروز تو نیایی اینجا
میسو: دوست داره دیگه
هانا: دو دقیقه نمک بازی هات رو بزار کنار
میسو: اوممم ببخشید
هانا: چیزه با یکی دوست شدم اما نمیدونم کجاست بعضی موقه ها میومد ولی انروز نیومده
×اها*میره*
میسو: با کی دوست شدی
هانا: هیچکس یچیزی گفتم بیخیال بشه
میسو: اها.... وایسا
هانا: اهههه امروز هم نبود
میسو: کی؟ چی؟... تو چته امروز
هانا: هیچی بیا بریم
(صبح)
ویو هانا
از خواب بلند شدم و رفتم دست و صورتم رو شستم و نشستم یچیزی خوردم و دوباره رفتم تو اتاقم و دراز کشیدم تا دوباره جیسونگ اومد تو ذهنم سریع بلند شدم و یه لباس پوشیدم و رفتم شرکت و رفتم تو و همه جا رو گشتم اما هیجا نبود و از شرکت رفتم بیرون جلوی شرکت یه نیمکت بود اونجا نشستم تا شاید جیسونگ بیاد حدود یک ساعت اونجا نشستم اما اصلا نیومد نمیدونستم دیگه باید کجا پیداش میکردم نه شمارش رو داشتم نه ادرس خونش رو بیخیال شدم و رفتم خونه و بعد از ظهر هم دوباره حاظر شدم و رفتم شرکت و همه جا رو گشتم اما نبود و دوباره از شرکت اومدم بیرون و چند دقیقه نشستم اما بازم مثل صبح نیومد و رفتم خونه تا شب هزار بار رفتم شرکت اما ندیدمش روی نیمکت نشسته بودم که یه صدایی اومد و به خودم اومدم
×اینجا چیکار میکنی
هانا: هیچی فقط اومدم دنبالت باهم بریم
×از کی تاحالا
هانا:*لبخند*بریم
خیلی حالم گرفته بود امروز اولین روزی بود که اصلا ندیدمش حتی از دور باید میدیدمش اما نشد رسیدیم خونه و اشتها نداشتم و خیلی غذا نخوردم و رفتم بالا تو اتاقم و خوابیدم به امید اینکه شاید فردا دیدمش
(صبح)
با بیحالی از خواب بلند شدم و رفتم پایین و نشستم یچیزی خوردم
_ازدیروز یه حالی
+یکی هست باید ببینمش ولی نیست
_یعنی چی
هانا: یعنی موقه ای که انتظار ندارم همونجایی که من هستم باشه هست اما موقه ای که انتظار دارم همونجایی که من هستم باشه نیست
_ببینم نکنه عاشق شدی
هانا: عشق کیلو چنده
_برو یه اب به صورتت بزن رنگت پریده
هانا: اگه امروز با هانا برم بیرون حتما میبینمش
_کجا
هانا: میرم بیرون
رفتم بالا و به میسو زنگ زدم و بعد از چند تا بوق بالاخره برداشت
_الو چیشده
+میایی بریم بیرون
_کجای بیرون
+هرجا فقط بریم بیرون
_اوکی
سریع حاظر شدم و رفتم پایین و یک دقیقه میسو اومد و سوار شدیم رو رفتیم
میسو: خب کجا بریم
هانا: بریم شرکت
میسو: چی
هانا: میگم برو شرکت
میسو: باش
(شرکت)
میسو: چیزی شده انقدر عجله داری
هانا: هیچی نگو فقط دنبالم بیا
میسو: دارم میام چرا انقدر سریع راه میری
میسو: هانا وایسا بابات
هانا: سلام
×شد یروز تو نیایی اینجا
میسو: دوست داره دیگه
هانا: دو دقیقه نمک بازی هات رو بزار کنار
میسو: اوممم ببخشید
هانا: چیزه با یکی دوست شدم اما نمیدونم کجاست بعضی موقه ها میومد ولی انروز نیومده
×اها*میره*
میسو: با کی دوست شدی
هانا: هیچکس یچیزی گفتم بیخیال بشه
میسو: اها.... وایسا
هانا: اهههه امروز هم نبود
میسو: کی؟ چی؟... تو چته امروز
هانا: هیچی بیا بریم
۴.۷k
۰۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.