سناریو
#سناریو
#درخواستی
#جونگین
ویو هان جیسونگ
مهمونا یکم دیگه میرسیدن و من استرس داشتم آخه امروز کاری کردم که نباید ، اگه پدرم بفهمه جرم میده
هشت ساعت قبل
امروز رفته بودم بیمارستان پدرم و دیدم که یکی از کارکنا داره یه پوشه ی آبی با دو میاره سمت دفتر پدرم
×هوی این چه کوفتیه ؟
پرستار : جواب آزمایش پرونده دختر آقای کیمه
×چه آزمایشیه ؟
پرستار : بارداری
آخه کدوم آدم عاقلی بدون اینکه نامزد یا ازدواج کنه همچین آزمایشی میده ؟ مگه اینکه......
وای نهههه اگه باردار باشه چیییییییی
×چرا همچین آزوایشی داده ؟
پرستار : خانوم کیم سرگیجه ی زیادی داشتنو هی حالشون بد میشد پدرتونم گفت ازش آزمایش حالمگی بگیریم
حتما خبریه پدرم همین جوری جرعت نداره با خونواده کیم در بیوفته شاید میخواد آتو بگیره
اگه ا.ت حامله بشه برا منم بد میشه
×بده من نیاز نکرده جوابشم به پدرم بگی
رفتمو توی یه پارک نشستم و پاکت رو باز کردم
×یعنی بارداره که همچین آزمایشی ازش گرفتن ؟
( بعد از نگاه کردن 😑 )
×وا این دختر که باردار نیست 🫤
{ برا اونایی که گیج شدید : ا.ت باردار نیست و به خوردش دارو دادن تا فکنه بچه تو شکمشه و اینکه جواب آزمایشی که بهش دادن هم کامل دروغ بوده}
×آخیششش
×قلبم نزدیک بود بیاد تو دهنم
پایان فلش بک
ویو هان
جلوی در ویلا وایساده بودیم تا مهمونا بیان
پ.ه : وقتی خونواده کیم اومدن دست همشونو ببوس و وقتی ا.ت اومد بغلش کن
×چشم
م.ه : و با سونگمین هم صمیمی رفتار کن ! ا.ت و سونگمین مثل خواهر و برادر همن
پ.ه : مهم ترین چیزم اینکه که باید پیش همه مراقب ا.ت در مقابل جونگین باشی
×چشم پدر جان
ویو ا.ت
ما بعد از مهمونای دیگه رسیدیم به مهمونی رفتیم داخل
م.ه : خوش اومدیدددد
م.ت : سلااااااام
( از این چندش بازیا وقتی همو میبینن )
( هان دست ا.ت رو میبوسه و بغلش میکنه )
×خوش اومدی
- فکنم از جونش سیر شده ( با خودش)
-مرسی
رفتیم و با یونا ، کیم سونگمین ، یانگ جونگین ، بنگ چان ، پی یول و هان و هانا که خواهر هانه نشستیم بیرون خونه تو باغ
ویو جونگین
بعد از اینکه نخشمونو با ا.ت چیدیم اومدیم ویلا باغ خونواده هان همه هم رسیدن و خونواده کیم دیر کردن ، حالا این مهم نیست
مهم اینه اون هانه....... دست اتو بوسید و بغلش کرد
میکشمش ( آروم )
÷چیزی گفتی ؟
نه
سونگمین : میگم ا.ت میشه باهم حرف بزنیم .
-آمممممم باشه
سونگمین : دنبالم بیا
سونگمین : خب راستششش باید به چیزی بهت بگم
-باشه باهام راحت باش بگو
سونگمین : م...م...من...ازت........خوشم....میاد
ادامه.......
شرایت پارت بعدی ۲۹ تا لایک و ۲۹ کامنت
iris
#درخواستی
#جونگین
ویو هان جیسونگ
مهمونا یکم دیگه میرسیدن و من استرس داشتم آخه امروز کاری کردم که نباید ، اگه پدرم بفهمه جرم میده
هشت ساعت قبل
امروز رفته بودم بیمارستان پدرم و دیدم که یکی از کارکنا داره یه پوشه ی آبی با دو میاره سمت دفتر پدرم
×هوی این چه کوفتیه ؟
پرستار : جواب آزمایش پرونده دختر آقای کیمه
×چه آزمایشیه ؟
پرستار : بارداری
آخه کدوم آدم عاقلی بدون اینکه نامزد یا ازدواج کنه همچین آزمایشی میده ؟ مگه اینکه......
وای نهههه اگه باردار باشه چیییییییی
×چرا همچین آزوایشی داده ؟
پرستار : خانوم کیم سرگیجه ی زیادی داشتنو هی حالشون بد میشد پدرتونم گفت ازش آزمایش حالمگی بگیریم
حتما خبریه پدرم همین جوری جرعت نداره با خونواده کیم در بیوفته شاید میخواد آتو بگیره
اگه ا.ت حامله بشه برا منم بد میشه
×بده من نیاز نکرده جوابشم به پدرم بگی
رفتمو توی یه پارک نشستم و پاکت رو باز کردم
×یعنی بارداره که همچین آزمایشی ازش گرفتن ؟
( بعد از نگاه کردن 😑 )
×وا این دختر که باردار نیست 🫤
{ برا اونایی که گیج شدید : ا.ت باردار نیست و به خوردش دارو دادن تا فکنه بچه تو شکمشه و اینکه جواب آزمایشی که بهش دادن هم کامل دروغ بوده}
×آخیششش
×قلبم نزدیک بود بیاد تو دهنم
پایان فلش بک
ویو هان
جلوی در ویلا وایساده بودیم تا مهمونا بیان
پ.ه : وقتی خونواده کیم اومدن دست همشونو ببوس و وقتی ا.ت اومد بغلش کن
×چشم
م.ه : و با سونگمین هم صمیمی رفتار کن ! ا.ت و سونگمین مثل خواهر و برادر همن
پ.ه : مهم ترین چیزم اینکه که باید پیش همه مراقب ا.ت در مقابل جونگین باشی
×چشم پدر جان
ویو ا.ت
ما بعد از مهمونای دیگه رسیدیم به مهمونی رفتیم داخل
م.ه : خوش اومدیدددد
م.ت : سلااااااام
( از این چندش بازیا وقتی همو میبینن )
( هان دست ا.ت رو میبوسه و بغلش میکنه )
×خوش اومدی
- فکنم از جونش سیر شده ( با خودش)
-مرسی
رفتیم و با یونا ، کیم سونگمین ، یانگ جونگین ، بنگ چان ، پی یول و هان و هانا که خواهر هانه نشستیم بیرون خونه تو باغ
ویو جونگین
بعد از اینکه نخشمونو با ا.ت چیدیم اومدیم ویلا باغ خونواده هان همه هم رسیدن و خونواده کیم دیر کردن ، حالا این مهم نیست
مهم اینه اون هانه....... دست اتو بوسید و بغلش کرد
میکشمش ( آروم )
÷چیزی گفتی ؟
نه
سونگمین : میگم ا.ت میشه باهم حرف بزنیم .
-آمممممم باشه
سونگمین : دنبالم بیا
سونگمین : خب راستششش باید به چیزی بهت بگم
-باشه باهام راحت باش بگو
سونگمین : م...م...من...ازت........خوشم....میاد
ادامه.......
شرایت پارت بعدی ۲۹ تا لایک و ۲۹ کامنت
iris
- ۱۱.۰k
- ۰۷ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط