فیک استایلست من

فیک [ استایلست من ]
(p28)
جانگ کوک : من... من حتی نمیدونم درباره ی چی حرف میزنی * نزدیک ا/ت شد و دستش رو انداخت پشت کمر ا/ت *
ا/ت : عه ولی فک کنم همین رو بگم میفهمی...هلنا * دست ااش رو گذاشت رو سینه ی جانگ کوک *
جانگ کوک : عه... میبینم خانومم حسودی کرده هوم!!؟؟
ا/ت : کی گفته من حسودی کردم * سرش رو انداخت پایین و اروم از بغل جانگ کوک اومد بیرون *
جانگ کوک : میبینم * دوباره محکم از پهلو هاش گرفت و به خودش چسبوند و سرش فرو کرد به گردن ا/ت و نفس های محکم میکشید و میبوسید که این کار جانگ کوک باعث شد بدن ا/ت مور مور بشه و با خنده کمی جانگ کوک رو از خودش دور کرد و دست هاش رو انداخت گردن جانگ کوک *
ا/ت : خب نمیخوای از دلم در بیاری * نگاه مثلثی به جانگ کوک انداخت *
جانگ کوک : چرا اتفاقا از خدامه * و اروم لب هاش رو گذاشت رو لب های ا/ت و یه کیس فرانسوی شروع کرد [ خب مزاحم نشیم کمی نویسنده تون گشاد هست ]
ا/ت : بگیر بخواب کارت رو خوب بلدی * رو تخت دراز کشیدن و جانگ کوک از پشت بغلش کرد و سرش رو گذاشت رو شونه ی ا/ت و خوابیدن چون فردا کلی کار دارن *
ویو ا/ت : صبح از خواب بیدار شدم دیدم جانگ کوک کنارم صاف خوابیده سرم رو گذاشتم رو سینه اش و صدای قلبش به گوش میرسید که تو یه لحظه محکم بغلم کرد که مجبور شدم روش خیمه بزنم دستش هاش رو گداشت پشت گودی کمرم و نوازشش میکرد و بهم نگاه میکنه وبهش یه لبخند زدم و از لبش یه بوسی گرفتم و به زور بلند شدم از روش رفتم سرویس زود برگشتم اتاق هنوز هیچکی بلند نشده بود دیدم داره با گوشیش ور میره گفتم شاید حواسش نباشه زود از چمدونم یه لباس راحتی و بیرونی در اوردم و شروع کردم لباسم رو در بیارم و لباسم رو بپوشم پشتم به اون بود لباسم رو پوشیدم به طرفش چرخیدم دیدم داره به من نگاه میکنه و ازم فیلم میگیره زود به طرفش حمله ور شدم ولی از روی تخت بلند شد و رفت به سالن پذیرایی و منم پشتش میدویدم که نفسم بند اومده بود افتاد رو زمین که اومد کنارم زود پاهام رو قفل کمرش کردم و میخواستم گوشی رو بگیرم که خانواده اش اومدن بیرون و از خجالت اب شدم بلند شدیم کنار هم وایسادیم که
ا/ت : ببخشید گوشیم رو گرفته بود * سرش پایین بود
جانگ کوک : تا حالا کی گوشی من شده گوشی تو ها !!؟؟
دیدگاه ها (۰)

رو زانو هام🛐🛐🛐🔥🔥🔥🔥

بچه ها لطفا برام دعا کنید فردا امتحان خیاطی دارم به اون خاطر...

فیک [ استایلست من ] (p27) [ شام رو خوردن و مردا یه طرف نش...

همیشه نمیتونیم روی یه صندلی بشینیم که

هرزه ی حکومتی پارت ۱ویو ا/ت با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم با...

⁶⁵یونجو: “عمو، میشه یه سوال بپرسم؟”کوک: “جانم؟”یونجو: “از تن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط