ادامه ی پارت

ادامه ی پارت ¹⁴ ....

جونکوک: چی شد ؟!
شوگا: رفت یه بطری اب بگیره الان میاد ‌...ولی خواهشن عین آدم رفتار کنین از سرما مردم تا راضیش کردم !
جیمین: مجبور نبودی!
ات: هی جیمین تو چته اون دوست توعه!
جیمین: ایش ...

جیمین گوشیش رو از تو جیبش درآورد و سرگرم گوشیش شد ...
در همین حین در به صدا دراومد و تهیونگ داخل شد ...جیمین سرش رو حتی بالا نگرفت اما جونکوک به سمت تهیونگ دویید و اونو بغل کرد ....

جونکوک: ببخشید...یکم تند حرف زدم ...
تهیونگ: اشکالی نداره ...
ات: الان بهتری تهیونگ؟!
تهیونگ: اوهوم...

تهیونگ از بغل جونکوک دراومد و به سمت جیمین رفت ‌...

تهیونگ: ببخشید جیمین...حواسم نبود !

جیمین بدون اینکه نگا کنه از جاش بلند شد و خواست به سمت در بره که ات شونه ی جیمین رو گرفت و نگه داشت ...
ات اروم به سمت جیمین رفت و تو گوشش زمزمه کرد ‌..‌‌‌.


ات: عین آدم برگرد از تهیونگ عذر خواهی کن!!(جدی ، یکم خشن )

جیمین اروم بازوش رو از توی دست ات درآورد و برگشت سمت تهیونگ...

جیمین: خیلی ببخشید تهیونگ جان !

و جیمین با یه لبخندی ملیح حرفش رو تموم کرد و از اتاق زد بیرون ‌...

جونکوک: این چش شد یهو ! ...چی گفتی بهش ؟!
ات: هیچی! ...

ات سمت وسایل هاش رفت و شروع کرد به جمع کردنشون ....

ادامه دارد....

خیلی بد شد خودم میدونم به روم نیارین😕
دیدگاه ها (۲۷)

#عروس_فراری 🤍👀Part: ⁴² #فصل_دومکولم رو روی شونم جابه جا کردم...

#عروس_فراری 🤍👀Part: ⁴³ #فصل_دومسوهون: بلخره گیرت آوردم!ات: ت...

#نباید_عاشق_میشدم 🥂Part: ¹⁴🥂ات که متوجه ی بحث جونکوک و جیمین...

#نباید_عاشق_میشدم 🥂Part_ ¹³🥂جونکوک به سمت تخت اومد و دستی پش...

جیمین فیک زندگی پارت ۸۲# جیمین : چرا انقدر ذوق داری بریم خون...

جیمین فیک زندگی پارت ۵۹#

جیمین فیک زندگی پارت ۹۲#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط