درد هجوم یک اتفاق خودش را میپیچاند به پهلوهایم

دردِ هجوم یک اتفاق خودش را می‌‌پیچاند به پهلوهایم .
نمی‌ خواهم بترسم ،
نمی‌ خواهم گریه کنم ؛
ولی‌ نبودنت عجیب سوراخ می‌کند تقویم روز‌هایِ بودنم را .
هنوز هم نمی‌‌خواهم گریه کنم .
اتفاق که می‌‌خواهد بیفتد ،
اختیارِ اشک و چشم و دل و شب و فریاد از دست می رود .
تو از دست رفته ای ،
من از دست می‌‌روم
دیدگاه ها (۱)

+تاحالا قـتل ڪردے ؟-نـہ مگـہ بچـہ بازیـہ +ولـے مـن قاتلــم -...

یک زیر سیـــگاری، پُر از ته سیگار،لیوانِ چایِ نیـمه یخ کرده،...

هر روز...انرژی زیادی صرف می کنمتا باورم نشود رفته ای...*مثلا...

" مضحک ترین مرگ ِ تاریخ بشریت "خبر ِ مرگ ِدختریستکه در روزنا...

.💎بعد از اینکه یک مرد ۹۳ ساله در ایتالیا از بیمارستان مرخص م...

چپتر ۱۳ _ جدایی در تاریکیراهروی فرعی آرکانیوم در نور اضطراری...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط