هرچی-من-بگمه پارت-سی-سوم
#هرچی-من-بگمه #پارت-سی-سوم
از زبون #رویا
امروز روزی بود که طاها قرار بود بیاد دخترا چند وقتی بود نیومده بودن اینجا اما پارسا چون خونه نداشت تا وقتی که طاها بیاد و با هم خونه بگیرن پیش من میموند امشب بغلم خوابید صبح که بلند شدم از اتاق بیرونش کردم عادت نداشتم یه پسر تو اتاقم باشه و کارهامو انجام بدم رفتم دستشویی کارهام رو کردم مسواک زدم اومدم بیرون موهامو شونه زدم به پارسا گفتم بیا تو اومد من نشستم پشت میز ارایشم و یه ارایش خیلی ملایم کردم یه شرتک و لباسش رو پوشیدم اقا پارسا بالاخره اومد بیرون
+دوساعت اون تو چیکار میکردی؟؟
پارسا:موهامو درست میکردم بد شده بود رفتم بیرون لوهان بهم خندید
+راحت باش بهش بگو لولو
پارسا:لولو؟؟😳🤣🤣🤣
+اره همه بهش میگیم لولو
پارسا:دخترا رو بجز معصومه این چند روزی که اومدم اینجا ندیدم
+اونا تو خونهی خودشونن سر نمیزنن بهمون جدیدا بیشعور شدن
پارسا:بریم پایین؟؟
+اره بریم
تا از اتاق رفتیم بیرون که کشیده شدم تو اتاق شیو و لولو چسبیده شدم به لب و به ثانیه نکشیده کسی لبهام رو بوسید وای خدا این لولو تهش من و میکشه از دست بوسه هاش بالاخره ازم دل کند
لولو:چرا دیشب پیش من نخوابیدی؟؟
+حقته😝😝😝
و بعد از اتاق دویدم بیرون رفتم پیش جغجغه جونم
پارسا:طاها پنج دقیقه دیگه میرسه
+نننننننننههههههههه
پارسا:چخبرته چرا جیغ میکشی؟؟راستی رضا رم اورده همراهش
+ننننننننننهههههههه نمیخوام😵😭
پارسا:تو که تا دیروز از رضا جدا نمیشدی
پستم و گذاشتم جلوی دهن پارسا لولو رو که نیگا کردم از عصبانیت قرمز شده بود که زنگ در به صدا در اومد پارسا جیغ زد
پارسا:ااااخخخججججوووننن داداشم اومد
بعد دوید سمت در و بازش کرد
سیلدا:خوبه ما منجیر این دراز ها هستیم و انقدر کس میاریم تو خونشون
+😁😁😁😂
مبینا:امیدوارم مریض نشده باشی
بعد اومد دستشو گذاشت رو سرم
مبینل:خخخخووووبببب تب نداری
+😂😂🤣
طاها و رضا اومدن داخل دیگه بغلشون نکردم
+نامحرمید برید گمشید
پارسا:پس چرا من نامحرم نبودم؟؟
+جان؟؟
بعد به لحظه ای حواسم نبود اومدن پریدن بغلم و من تعادلمو از دست دادن افتادم
لولو:از روش بلند شید😡(با داد)
رضا:یک سلام دو تو چیکارشی؟؟
لولو:دوست پسرش😡
طاها:خوبه تو سینگل نمردی
پارسا🤣🤣🤣
رضا:فکر کنم هردو یه حرف و بهش زدین
+دقیقا
لولو:رویا بیا
+عمرا😨
بعد دودیم پشت طاها و پارسا بغل هم وایساده بودن
+داداشای گل و محترم جا خالی ندید یوقت قوزمیت ها
رضا:قوزمیت ها🤣🤣🤣
طاها:حالا که قوزمیتم بای
بعدم رفت بغل رضا
+جغجغه عشقم تو کمکم کن
پارسا:باشه اجی
رضا:اون کی شد اجیت؟؟
طاها:رضا بیا بربم خونه بگیریم مزاحم پسرا نشیم
رضا:اره بریم
بعدم خداحافظی کردن رفتن
از زبون #رویا
امروز روزی بود که طاها قرار بود بیاد دخترا چند وقتی بود نیومده بودن اینجا اما پارسا چون خونه نداشت تا وقتی که طاها بیاد و با هم خونه بگیرن پیش من میموند امشب بغلم خوابید صبح که بلند شدم از اتاق بیرونش کردم عادت نداشتم یه پسر تو اتاقم باشه و کارهامو انجام بدم رفتم دستشویی کارهام رو کردم مسواک زدم اومدم بیرون موهامو شونه زدم به پارسا گفتم بیا تو اومد من نشستم پشت میز ارایشم و یه ارایش خیلی ملایم کردم یه شرتک و لباسش رو پوشیدم اقا پارسا بالاخره اومد بیرون
+دوساعت اون تو چیکار میکردی؟؟
پارسا:موهامو درست میکردم بد شده بود رفتم بیرون لوهان بهم خندید
+راحت باش بهش بگو لولو
پارسا:لولو؟؟😳🤣🤣🤣
+اره همه بهش میگیم لولو
پارسا:دخترا رو بجز معصومه این چند روزی که اومدم اینجا ندیدم
+اونا تو خونهی خودشونن سر نمیزنن بهمون جدیدا بیشعور شدن
پارسا:بریم پایین؟؟
+اره بریم
تا از اتاق رفتیم بیرون که کشیده شدم تو اتاق شیو و لولو چسبیده شدم به لب و به ثانیه نکشیده کسی لبهام رو بوسید وای خدا این لولو تهش من و میکشه از دست بوسه هاش بالاخره ازم دل کند
لولو:چرا دیشب پیش من نخوابیدی؟؟
+حقته😝😝😝
و بعد از اتاق دویدم بیرون رفتم پیش جغجغه جونم
پارسا:طاها پنج دقیقه دیگه میرسه
+نننننننننههههههههه
پارسا:چخبرته چرا جیغ میکشی؟؟راستی رضا رم اورده همراهش
+ننننننننننهههههههه نمیخوام😵😭
پارسا:تو که تا دیروز از رضا جدا نمیشدی
پستم و گذاشتم جلوی دهن پارسا لولو رو که نیگا کردم از عصبانیت قرمز شده بود که زنگ در به صدا در اومد پارسا جیغ زد
پارسا:ااااخخخججججوووننن داداشم اومد
بعد دوید سمت در و بازش کرد
سیلدا:خوبه ما منجیر این دراز ها هستیم و انقدر کس میاریم تو خونشون
+😁😁😁😂
مبینا:امیدوارم مریض نشده باشی
بعد اومد دستشو گذاشت رو سرم
مبینل:خخخخووووبببب تب نداری
+😂😂🤣
طاها و رضا اومدن داخل دیگه بغلشون نکردم
+نامحرمید برید گمشید
پارسا:پس چرا من نامحرم نبودم؟؟
+جان؟؟
بعد به لحظه ای حواسم نبود اومدن پریدن بغلم و من تعادلمو از دست دادن افتادم
لولو:از روش بلند شید😡(با داد)
رضا:یک سلام دو تو چیکارشی؟؟
لولو:دوست پسرش😡
طاها:خوبه تو سینگل نمردی
پارسا🤣🤣🤣
رضا:فکر کنم هردو یه حرف و بهش زدین
+دقیقا
لولو:رویا بیا
+عمرا😨
بعد دودیم پشت طاها و پارسا بغل هم وایساده بودن
+داداشای گل و محترم جا خالی ندید یوقت قوزمیت ها
رضا:قوزمیت ها🤣🤣🤣
طاها:حالا که قوزمیتم بای
بعدم رفت بغل رضا
+جغجغه عشقم تو کمکم کن
پارسا:باشه اجی
رضا:اون کی شد اجیت؟؟
طاها:رضا بیا بربم خونه بگیریم مزاحم پسرا نشیم
رضا:اره بریم
بعدم خداحافظی کردن رفتن
۵.۱k
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.