پارت نقصی سی و چهارم
پارت نقصی سی و چهارم
-امیدوارم این کارم نشون داده باشه نباید بجز من با کس دیگه ای باشی
رویا:اره نشون داد نشون داد
فردا صبح......
از زبون #رویا
صبح بلند شدم خودم و لخت دیدم توی بغل لولوم بودم بیشتر خودم و توی بغلش جا دادم سینهی برهنش رو بوسهی کوتاهی زدم
لولو:عشقم ببخشید دیشب اونکارو باهات کردم
+اشکالی نداره😊
لولو:عاشقتم رویا عاشقت
بعد از تخت پرتش کردم پایین و پتو رو کشیدم رو خودم
+برو بیرون😡
رفتش بیرون از روی تخت اومدم پایین رفتم یه لباس(بببوووقققق)
پوشیدم بعد رفتم تو دستشویی کارهای به شما چه مربوطه رو انجام دادم بعدم رفتم بیرون یه لباس ارتشی با یه شلوار جین پوشیدم رفتم پایین همه نشسته بودن که ناگهان خری گفت
رضا:عمو میشم؟؟
حوری:من بابابزرگ میشم
سرم رو انداختم پایین
لولو:انقدر عشقه من و اذیت نکنید
همه:چچچچچچششششمممم😒
رفتم نشستم پیش همه که رضا رفت نشست پیش معصومه و باهاش حرف میزد دیدم سوهو داغ کرد
از زبون #معصومه
وای از دست این اعصاب خوردکن رضا دوباره اومد نشست پیشم و شروع کرد حرف زدن یه نگاه به سوهو کردم قرمز شده بود چرا اینجوری شده بود؟؟بلند شد اومد سمتم و دستم رو کشید برد تو اتاق مشترکش
-ولم کن چرا اینجور میکنی؟؟
سوهو:چون دوست دارم(با داد)😡
-چی؟؟😧
بعد محک لبهایی روی لبهام نشست و شروع کرد به بوسیدن پرو داشت لبای من و میبوسید ولی واقعا لباش خوشمزه بود چونکه من طرفدار و فن اکسو بودم و بایسم اون بود
ازم جدا شد دستشو گذاشت دو طرف سرم و پیشونیشو گذاشت رو پیشونیم
سوهو:میشه دوسم داشته باشی؟؟
دیگه منتظر نموندم لبهام رو محکم به لبهاش فشردم و بعد چند ثانیه جدا شدم
-اره میشه
سوه:😃
-بریم پایین پیش بقیه
سوهو:باشه
رفتیم پایین
رویا:نفر بعدی تو بودی؟؟
-اره عشقم
سوهو:من باید عشقت باشم
همه:اااااووووو
مبینا:اما قرار بود نفر بعدی من باشم
چان:مثلا میخواستی با کی باشی؟؟
مبینا:به تو هیچ ربطی نداره😝
ادامه دارد☺️
-امیدوارم این کارم نشون داده باشه نباید بجز من با کس دیگه ای باشی
رویا:اره نشون داد نشون داد
فردا صبح......
از زبون #رویا
صبح بلند شدم خودم و لخت دیدم توی بغل لولوم بودم بیشتر خودم و توی بغلش جا دادم سینهی برهنش رو بوسهی کوتاهی زدم
لولو:عشقم ببخشید دیشب اونکارو باهات کردم
+اشکالی نداره😊
لولو:عاشقتم رویا عاشقت
بعد از تخت پرتش کردم پایین و پتو رو کشیدم رو خودم
+برو بیرون😡
رفتش بیرون از روی تخت اومدم پایین رفتم یه لباس(بببوووقققق)
پوشیدم بعد رفتم تو دستشویی کارهای به شما چه مربوطه رو انجام دادم بعدم رفتم بیرون یه لباس ارتشی با یه شلوار جین پوشیدم رفتم پایین همه نشسته بودن که ناگهان خری گفت
رضا:عمو میشم؟؟
حوری:من بابابزرگ میشم
سرم رو انداختم پایین
لولو:انقدر عشقه من و اذیت نکنید
همه:چچچچچچششششمممم😒
رفتم نشستم پیش همه که رضا رفت نشست پیش معصومه و باهاش حرف میزد دیدم سوهو داغ کرد
از زبون #معصومه
وای از دست این اعصاب خوردکن رضا دوباره اومد نشست پیشم و شروع کرد حرف زدن یه نگاه به سوهو کردم قرمز شده بود چرا اینجوری شده بود؟؟بلند شد اومد سمتم و دستم رو کشید برد تو اتاق مشترکش
-ولم کن چرا اینجور میکنی؟؟
سوهو:چون دوست دارم(با داد)😡
-چی؟؟😧
بعد محک لبهایی روی لبهام نشست و شروع کرد به بوسیدن پرو داشت لبای من و میبوسید ولی واقعا لباش خوشمزه بود چونکه من طرفدار و فن اکسو بودم و بایسم اون بود
ازم جدا شد دستشو گذاشت دو طرف سرم و پیشونیشو گذاشت رو پیشونیم
سوهو:میشه دوسم داشته باشی؟؟
دیگه منتظر نموندم لبهام رو محکم به لبهاش فشردم و بعد چند ثانیه جدا شدم
-اره میشه
سوه:😃
-بریم پایین پیش بقیه
سوهو:باشه
رفتیم پایین
رویا:نفر بعدی تو بودی؟؟
-اره عشقم
سوهو:من باید عشقت باشم
همه:اااااووووو
مبینا:اما قرار بود نفر بعدی من باشم
چان:مثلا میخواستی با کی باشی؟؟
مبینا:به تو هیچ ربطی نداره😝
ادامه دارد☺️
۶.۱k
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.