فرسوده است

فرسوده است
گام‌هایم از رفتن در تاریکی
به ستوه آمده‌اند
تنم آرزوی فراموشی را دارد
ولی هنوز قلبم چون شمعی می‌سوزد
و من برین کوره‌ راه‌های ناهموار
به امید دیدار تو
روان هستم.

#بیژن_جلالی
دیدگاه ها (۳)

بــــرای رفتن .. چمدان می بندند بــــرای مــاندن .. دل ! مـن...

از پشت کوه خواب، طلوعت چه دیدنی استباید ز " پشت بام خیالم " ...

دلبرا،خورشید تابانذرّه‌ای از روی توستاهل دل را قبله، محرابِ ...

با تـو بودن را فقط شبها به رویا دیده امکاش امشب خواب من تنها...

"پارت دوم""یادگاری از تاریکی"تو افکارم غرق بودم که ناگهان صد...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط